ژئوپلیتیک افغانستان

وبلاگ انجمن ژئوپلیتیک افغانستان

ژئوپلیتیک افغانستان

وبلاگ انجمن ژئوپلیتیک افغانستان

شکنندگی های ما از درون است و راهکارهایی که جستجو می کنیم از بیرون

متن ذیل مصاحبه دکتر سردار محمد رحیمی درسال گذشته 1393 در شهر روم ایتالیا در مورد وضعیت سیاسی و فرهنگی افغانستان با سایت جمهوری سکوت است.

شکنندگی های ما از درون است و راهکارهایی  که جستجو می کنیم از بیرون

مصاحبه ؛ رحمت ارزگانی

 

1 -  ضمن سپاس درمورد قبول مصاحبه با جمهوری سکوت، لطفا راجع و اصلی ترین و مهمترین مصروفیت هایی که اکنون با آن درگیر هستید کمی توضیح دهید.

تشکر از سایت محبوب جمهوری سکوت . فعلا بیشتر مصروف تدریس در دانشگاه و همکاری روی یک پروژه منطقه ای روی ثبات و امنیت افغانستان با گروهی دیگر از صاحبنظران مسایل افغانستان و همکاران منطقه ای هستم و همچنین ایده تشکیل چارچوبی مشترک برای فعالیت های موثرجوانان در عرصه سیاست.

 

2 – با وجود شایستگی ها و پتانسیل های بل قوه ای که در جناب عالی به عنوان یکی از جوان ترین سیاستمداران افغانستان هستیم شاهد برخورد قومی، جناحی و متعصبانه پارلمان افغانستان و عدم رای اعتماد آنها به جناب عالی به عنوان نامزد وزارت تجارت افغانستان و سایر نامزد های هزاره بودیم ، خود شما دلیل رای عدم اعتماد را در چه می بینید؟ چه راه کار هایی را از سوی چه جناح هایی ضروری می بینید تا شاهد چنین برخورد های نژادی و مذهبی  در عرصه سیاسی افغانستان نباشیم؟

باید بپذیریم مشکلاتی در درون جامعه سیاسی افغانستان وجود دارد این مشکلات هم در سطح ملی و هم در سطح درون قومی وجود دارد .طبیعی است تا در سطح ملی نتوانیم به چارچوبی مناسب و قابل قبول برای همکاری برسیم بسیار مشکل خواهد بود تا در پروسه های رقابتی که بر اساسا سهمیه شکل یافته اند موفق باشیم . از سوی دیگر سیاست مداران و نخبگان جامعه هزاره هنوز نتوانسته اند از لاک منطقه ای و محلی خود بیرون بیایند و لابی قدرتمندی را نیز در سطح ملی با سایر اقوام و در سطح بین المللی با قدرتهای اصلی درگیر در مساله افغانستان نداریم این وضعیت در تصمیم گیری های جمعی ما را دچار مشکل می کند. از سوی دیگر هنوز تجریه سیاسی هزاره ها و بخصوص رهبران و نخبگان ما اندک است و نمیتوانیم به گونه ای مناسب در تعاملات کلان همسویی و هماهنگی داشته باشیم . مهمتر از همه هم تسلط سنتهای سیاسی و مفکوره های سنتی زمینه ورود را در محیط پر چالش پارلمان برای نیروهای جوان و تحصیلکرده تا حدودی مشکل و سخت م یکند . اما با این وصف ورود من به جمع نامزد وزرا و مطالباتی که به عنوان نماینده نسل جوان و دانشگاهی در درون حکومت جستجو می کردم برای بسیاری از طیف های درون پارلمان مشکل بود.

 

3 – چگونه می توان به یک اصلاحات اساسی در عرصه سیاسی افغانستان دست یافت، اصلاحات به عنوان گذار از وضعیت سنتی و قبله گرای کنونی به جامعه ای دمکراتر با ساختاری مدرن؟ (با تاکید بر گذر از افراد سنتی و جهادی و بی کفایتی که عرصه سیاسی افغانستان را اشغال کرده اند و حضور قدرتمند تر جوانان آکادمیک و دگراندیش)

اصلاحات در عرصه سیاسی جدا از وضعیت عمومی و فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه افغانی نیست .بنابراین اصلاحات سیاسی نیازمند اصلاحات عمومی در اندیشه و تفکری است که زیربنای اقدامات سیاسی در افغانستان را شکل می دهد . این یک کار تخنیکی و فنی است که متاسفانه به ان کمتر پرداخته شده است ما نمی توانیم در اقدامات و سطح تغییرات مثبت بوجود بیاوریم تا زمانی که بستر فکری و فرهنگی جامعه سیاسی ما تغییر نکرده است . این تغییر با بروز احساسات و یا افدامات نمادین جامعه مدنی ممکن نیست و گاهی باعث تزاحم و پیچیدگی بیشتر امورد می شود. ما جامعه مدنی به معنای واقعی نداریم و مهمتر این که درکی درست از جامعه مدنی هم وجود ندارد بنابراین چگونه میتوان از یک جامعه سنتی و بدوی انتظار اقدامات مدنی و متعالی داشت. دموکراتیک شدن افغانستان نیازمند تغییر در شیوه تفکر و جهان بینی انسانهای این سرزمین دارد که در گام نخست نخبگان سیاسی و زمامداران مورد توجه هستند و در گام بعدی جوانان .همچنین ایجاد منافع مشترک بین این دو بخش که البته هنوز بوجود نیامده است . بنابراین وقتی نخبگان سیاسی حاکم مایل نیستند به سمت اصلاحات گام بردارند جوانان مجبور هستند بصورت تاکیتیکی عقب نشینی کنند تا امکان قوت یابی و عمل برای آنها فراهم شود به عنوان یک نیروی نوساز و دمکراسی خواه . مشکل بعدی خود جوانان هستند که تجربه جمعی انان ضعیف بوده و بیشتر اسیر احاساسات و حوادث هستند تا رویکری استراتژیک و پایه ای . شیوه تفکر در دانشگاهها نیز کتر تغییر می کند و یا سطحی است و این خود به تاخیر در پروسه اصلاحات منجر می شود. بدتر وقتی است که حادثه ای تلخ از ورای مرزها یا درون جامعه ساختارهای نیم بند ثبات را از هم فروپاشاند و چرخه بی ثباتی و خشونت با عصبیت های جامعه گره بخورد و پروسه اصلاحات به یک موجود عجیب و بد قواره تبدیل شود. جوانان در جامعه ما مجبور به عملکردی منطقی ،محتاط و هوشیارانه هستند اگر می خواهند بسترهای ثبات را ایجاد و برای آینده حرفی برای گفتن داشته باشند.

4 – در حال حاضر شاهد قدرت گرفتن و حضور هرچه بیشتر دولت اسلامی(دعش) در افغانستان هستیم، از طرفی افزایش فجایع وحشیانه ای که از سوی طالبان بر مردم مظلوم افغانستان تحمیل می شود.آیا گفتمان صلح با طالبان در شرایطی که هر روز این گروه دهشت از جامعه ما قربانی می گیرد را مناسب می بینید؟ دلیل پافشاری رئیس جمهور غنی روی این موضوع چیست؟

رئیس جمهور غنی مربوط به طیفی از نخبگان سیاسی در افغانستان است که ایده های ذهنی و ایده الیستی وی باعث شده است کمتر واقعیت های درونی جامعه افغانی را ببیند یا به آن احترام بگذارد . نمیشود جامعه را در مسیری اصلاحات و ثبات حرکت داد اما اقناع عمومی ایجاد نکرد و یا اینکه ظرافیت های موجود سیاسی را در نظر نگرفت آن هم در صورتی که هیچ نیروی درونی و یا بیرونی امکان نگهداشت جامعه را برای حرکت در مسیر ناکجا آباد رئیس جمهور نداشته باشد. تنها نگرانی از بدتر شدن اوضاع و فروپاشی نظام است که مردم و همکاران سیاسی رئیس جمهور را در یک مسیر قرار می دهد نه اقناع و اعتماد به آنچه رئیس جمهور انجام میدهد . بنابراین پروسه صلح در صورتیکه موجودی به نام طالبان در قالبی جدید به نام داعش مسخ شده است اساسا از بنیاد بی معنا و آب در هاون کوبیدن است. این اقدام رئیس جمهور بیشتر باعث انحراف افکار عمومی و حکومت نیم بند وی به موضوع اصلی که خطر رو به تزاید داعش است گردیده و همچین ظرفیت های اندک حکومت را از توجه به مسایل مهم اقتصادی و سیاسی و امنیتی دیگر می گیرد.

5 – با وجود واکنشهای شدیدی که از سوی افکار عمومی نسبت به 31 اسیر هزاره هستیم، همچنان شاهد سکوت حکومت مخصوصا رهبران هزاره نسبت به این موضوع هستیم ؟ آیا واقعا می بایست به بی کفایتی این حکومت و در راس آـن رهبران هزاره مهر تایید کوبید؟ با توجه به نقش و حضور گسترده هزاره های در دمکراسی نیم بند حال حاضر چرا قربانی همچون گذشته هزاره ها هستیند؟ آیا هزاره بوده همچنان در جامعه ما جرم است؟

هزاره بودن در جامعه جرم نیست اما معرفی جامعه هزاره در افغانستان مبنی بر ظرفیت های رقابت و خشونت های بین قومی و سابقه تاریخی و همچنین ظرفیت اندک جامعه پس از جنگ افغانستان درست نبوده است . هزاره ها باید راههایی را بیازماند که به عنوان یک قوم توانا و فعال محبوبیت بیافرینند نه تضاد و حسادت چرا که ظرفیت اجتماعی افغانستان پس از جنگ حضور قدرتمند قومی که بیش از صد سال از همه حقوق محروم بوده است و اکنون خود را محور همه توانایی ها و دانایی معرفی می کند را ندارد و نخبگان سیاسی ما این مساله را درک نمیکنند. رهبران سیاسی ما نیز علی رغم تلاش هایی که دارند ظرفیت قومی ما را یدک می کشند و نحوه کاربری از این ظرفیت قومی موضوعی بسیار مهم و پیچیده است که در شرایط شکننده افغانستان با توجه به رقابت های درون و برون قومی و رقابت های منطقه ای سختتر هم می شود. من انتظارم از رهبران مان بیشتر از این نیست آنها تمام ظرفیت خود را به گرو گذاشته اند اما در بنیادها مشکلاتی دارند که امروز دیگر زمانی برای بازگشت  و جبران نیست. باید پذیرفت که سهم آنان در تصمیم گیری های اساسی حکومت کنونی که بیشتر روی به انحصار دارد زیاد نیست و خروج از دایره تصمی گیری نیز هیچ مشکلی را از ما حل نمیکند.

6 – به نکات مهمی در سخنرانی هایتان در بیستمین سالگر شهادت استاد شهید عبدالعلی مزاری در شهر رم اشاره کردید.کشته شدن وحشیانه و غیر انسانی فرخنده و اینکه بیش از هفتاد درصد جامعه ما مخصوصا جوانان اندیشه رادیکال مذهبی دارند. آیا این یک فاجعه نیست؟ چگونه می توان از این دیگاه متحجرانه که در عرصه عمومی حاکم است تغییر ایجاد کرد؟

بله شیوه نگاه افغانی به سیاست ،اقتصاد و فرهنگ ظاهرا ریالیستیک تر شده است اما انسانی تر نشده است در واقع به نوعی خشن انسان افغانی به زندگی خود می نگرد و رادیکالیزم و افراطگرایی ریشه در این نوع نگاه به محیط و اطراف دارد. انسان افغانی نمیتواند نسبت خود با مذهب و سنت را به درستی تبیین کند بنابراین سعی می کند تا در بزنگاهها مانند فاجعه فرخنده نسبت خود با دین در جایی که شاید هیچ ربطی نداشته باشد با تشدید خشونت روشن نماید . یعنی مسلمانند هر چند درکشان از اسلام سطحی و مبتذل است . افراط گرایی بیشتر از آنکه ریشه در دین داشته باشد محصول عقده هایی است که انسان محرم امروزی در روند خشن مدرنیزم و توسعه می یابد و آن را با ابزار مذهب می پوشاند و فاجعه ترور و دهشت و سربریدن و سوزاندن را بوجود می آورد. راه عبور از این وضعیت و تغییر صرفا محدود به حوزه  فرهنگ نیست باید بتوانیم ساختارهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی خود را با ظرفیت های منطقه ای و درونی خود هماهنگ سازیم در غیر آن صورت بروز این فاجعه ها خصوصا در جامعه سنتی و مذهبی ما همواره محتمل خواهد بود.

7 – سالیان درازی است که دولت افغانستان و جامعه جهانی در تلاشند تا کشت و تولید مواد مخدر در افغانستان را ریشه کن کند . چرا مبارزه با کشت و تولید مواد مخدر در افغانستان یک برنامه شکست خورده است؟

اشاره کردیم که خشونت ناشی از واقعگرایی و نبود نگاه انسانی به سیاست در تمامی سطوح جامعه انسان افغانی را به موجوی فرصت طلب و مضر تبدیل کرده است که فقط  و فقط سود روزمره خود را می بیند و نه بیشتر از آن . ابزارهای دینی برای گروههای افراطی مانند طالبان و حمایت از آنان نیز سبب می شود که کشت و تولید مواد مخدر به امری مطلوب برای انسان افغانی در مناطق آشوب و جایی که تحت نفوذ طالبان است یا خارج از اداره حکومت تبدیل شود. اینجا نه کاری از نیروهای ناتو خارجی برخواهد امد و نه دولت البته اگر بپذیریم که دولت و نیروهای خارجی علیه مواد مخدر و تروریزم مبارزه می کنند که البته در آن تردید هایی هم هست. دولت ابتدا مجبور به مماشات است و سپس خود شریک کشت و تولید و قاچاق مواد مخدر می شود .این چرخه برای ناتو و نیروهای خارجی نیز تکرار میشود و همه این پروسه با افزایش کشت و تولید مواد مخدر منجر شده است.

8 – شاهد تحولات منطقه ای خطرناکی در کشورهای اطرافمان هستیم. از یک طرف مذاکرات هسته ای ایران و قدرت های جهانی که کم کم به نتیجه مطلوب دو طرف نزدیک می شود. سونامی افراطیت مذهبی و فجایعی که در خاورمیانه و افغانستان در حال گسترش است و به سمت جنگ های نیابتی از سوی عربستان و ایران تغییر شکل یافته است. سال 2014 اکثر نیروهای ناتو و در راس آن آمریکا که تامین کننده اصلی نیازهای اولیه اردو ملی و پلیس افغانستان بود از افغانستان خارج شدند. با در نظر داشت موارد فوق آینده افغانستان را چگونه پیش بینی می کنید؟ آیا دوباره باید افغانستان را به عنوان یکی از قربانیان مد نظر قرار داد؟

بله ممکن است چرا که همانطور که اشاره کردم کمتر اقدام بنیادی و اساسی در طی 14 سال گذشته در افغانستان انجام شده است .طبیعی است این جامعه حتی با داشتن ملیون ها نیروی نظامی قادر به دفاع و حفاظت از منافع امنیتی و اقتصادی خود نخواهد بود . شکنندگی های ما از درون است و راهکارهایی  که جستجو می کنیم از بیرون . این نوع نگاه افغانی به ثبات و امنیت افغانستان ما را مستعد بی ثباتی و نا آرامی ساخته است . گویا نا امنی برای افغانها به یک نوستالژیای بی پایان تبدیل شده است که خود را با ان به مثابه یک تقدیر وفق داده ایم.

9 – تقابل جامعه مدنی و تفکر رادیکال حاکم در افغانستان چگونه است ؟ با توجه به فجایعی همچون قتل فجیع فرخنده و خشونت در حال گسترش بر زنان و کودکان، حذف سیستماتیک اقلیت های مذهبی و نژادی در عرصه های مختلف و ...، نوید دهنده ناکامی و شکست جامعه مدنی در عرصه اجتماعی افغانستان نیست؟

همانگونه که در ابتدا گفتم معتقد به ظهور جامعه مدنی نیرومند در جامعه افغانی نیستم . بدون داشتن یک قشر محافظتی برای انتقال پیام مردم به دولت و رابطه واضح و صحیح ما یک نظام سیاسی ورشکسته و فاسد و جامعه ای بحرانی خواهیم داشت که هر آن امکان فروپاشی آن می رود و تاسف بار تر اینکه پروژه های مدنی نیز گاهی منتظر خلق فاجعه ای هستند تا از آن طریق موجودیت انگل وار خود را حفظ و تداوم بخشند. بنابراین بهتر است بگوییم چیزی به نام جامعه مدنی در افغانستان وجود ندارد.

10 – به عنوان یکی از جوانترین اساتید دانشگاه کابل،  مهمترین چالش های عرصه آموزش عالی در افغانستان را در چه می بینید؟  پیشنهادتان جهت تحولات ، رشد و شکوفایی بنیادین در عرصه آموزش عالی افغانستان چیست؟

آموزش عالی در افغانستان فارغ از سطوح و شئون دیگر جامعه افغانی نیست . آموزش عالی به حال خود رها شده است و عدم حمایت دولتی و تجاری شدن تحصیلات عالی عملا این عرصه را به ابتذال کشیده است .به جز معدود موسسه هایی که دغدغه علمی دارند آن هم در حوزه موسسات تحصیلی خصوصی بخش دولتی تعطیل و خود مروج فرهنگ خشونت و افراطیت است و  بخش خصوصی هم نتوانسته است اعتماد لازم رابرای جذب نخبه های جوان فراهم سازد. با این حال بازهم هر نوع تحولی از معارف و تحصیلات عالی شروع می شود جایی که کمترین سرمایه گزاری دولتی و خصوصی جلب و جذب شده است . باید بپذیریم راه رشد ،ثبات و توسعه افغانستان از معارف و تحصیلات عالی می گذرد و این روند طولانی و تدریجی است . متاسفانه هیچ نسخه شفا بخش عاجل برای افغانستان نمی توان تجویز کرد. اما باید دید جامعه بحرانی و درگیر افغانستان با توجه به مشکلات درونی و بیرونی مجال انجام کارهای خانگی سختی که بیشتر آن را در پاراگراف های فوق گفتیم دارد یا خیر.