مقدمهای بر ژئوپولتیک کشور افغانستان
دکتر سردار محمد رحیمی ، استاد جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک
دکتر علی دوست امیری ، دکترای جغرافیای سیاسی از دانشگاه تهران
شناخت کدهای ژئوپولتیکی از عواملی هستند که سیاستمداران هر دولت باید سعی در شناخت آنها نمایند، تا بتوانند استراتژی مناسب را جهت ایجاد یک رابطة دیپلماسی قوی با دیگر کشورها به کار گیرند.
در این مقاله سعی شده است تا ژئوپولتیک کشور افغانستان بر اساس عوامل مؤثر بر ژئوپولتیک مورد بررسی قرار گیرد؛ و فرصتها و تنگناهایی را که در زمینه سیاست خارجی و قدرت ملی پیش روی این کشور قرار دارد، نشان داده شود. برای این منظور ابتدا عوامل مؤثر بر ژئوپولتیک مورد شناخت و بررسی قرار گرفته، و سپس وضعیت کشور افغانستان بر اساس این عوامل مورد بررسی قرار گرفته است. و بعداً عوامل ژئوپولتیکی مرتبط آن کشور که بر ژئوپولتیک کشور ایران مؤثر خواهد بود مورد شناخت و بررسی قرار گرفته است.
واژههای کلیدی : ژئوپولتیک، موقعیت، مرز، شکل کشور
بطور کلی موضوع جغرافیای سیاسی و ژئوپولتیک بررسی رابطه متقابل بین محیط جغرافیائی و محیط سیاسی میباشد. در ژئوپولتیک یا سیاست جغرافیائی نقش عوامل محیط جغرافیائی در سیاست ملل (سیاست خارجی) مورد توجه قرار میگیرد. ظاهراً سیاست خارجی دولتها به تصمیمات رهبران و تصمیمگیرندگان سیاسی بستگی دارد. اما اگر در دام جبر جغرافیائی گرفتار نشویم، باید بگوئیم در زمینههای بسیاری این تصمیمگیرندگان آزاد نبوده و عوامل محیط جغرافیائی نقش بسیار فوقالعاده در تعیین نوع سیاست آنها دارد و در فرایند تصمیمگیریشان، باعث بروز رفتار سیاسی خاص میشوند. اگر سر شاخههای رود هیرمند در کشور افغانستان قرار نداشت، به هیچ وجه نمیتوانست از طریق این رودخانه به اعمال فشار بر کشور همسایه خود ایران بپردازد. بیشتر منابعی که در زمینه ژئوپولتیک نگارش یافته، عوامل مؤثر بر ژئوپولتیک را به دو دسته کلی عوامل ثابت و عوامل متغیر تقسیم کردهاند. عوامل ثابت شامل :
1- موقعیت جغرافیائی و اشکال آن
2- فضا و تقسیمات آن
3- وسعت خاک
4- وضع توپوگرافی
5- شکل کشور میباشد.
عوامل متغیر نیز شامل :
1- جمعیت
2- منابع طبیعی
3- بافت سیاسی – اجتماعی میباشد.
موقعیت از عوامل قدرت جغرافیائی است که بین وضع طبیعی زمین و قدرت ملی ارتباط برقرار میکند و چگونگی قرار گرفتن یک کشور بر روی کرة زمین را به ما نشان میدهد و از دو جهت در خور مطالعه است : موقعیت خصوصی یا ریاضی، که همان طول و عرض جغرافیائی کشور بر روی کره زمین است؛ موقعیت عمومی یا نسبی که، در مقیاسهای قارهای و جهانی و یا منطقهای، به موقعیت بری و بحری و گذرگاهی قابل تقسیم است (اطاعت، 1376 : 35).
کشورهای بسیاری در سطح جهان وجود دارند که از موقعیت بری برخوردار میباشند، این کشورها از هیچ سمتی به دریای آزاد راه نداشته، و مرزهای آنها را یا مرز کشورهای همجوار یا دریاچهها در بر میگیرند. موقعیت بری برای کشورها دارای جنبههای مثتب و منفی میباشد که جنبة منفی آن همواره بر جنبه مثبت برتری داشته، و کشورهای دارنده این موقعیت همواره از نوعی احساس خفگی برخوردار میباشند. این کشورها از لحاظ ارتباطی در تنگنا هستند، که به نوبه خود نیز بازرگانی و اقتصاد را متأثر میسازد.
کشوری که از چنین موقعیت برخوردار است اگر مکمل ژئواستراتژی همسایگانش باشد، هیچ گاه ثبات سیاسی و امنیت واقعی نخواهد داشت و برعکس چنانچه مکمل همسایگانش نباشد از یک امنیت نسبی برخوردار خواهد بود. افغانستان مثال خوبی برای حالت اول و کشورهای کوهستانی سویس نمونه حالت دوم است (عزتی، 1380 : ژئوپولوتیک در قرن بیست و یکم؛ 85).
برعکس کشورهای محصور در خشکی اکثریت بسیار بالای کشورهای جهان دارای موقعیت بحری هستند. موقعیت بحری ممکن است یا به صورت جزیرهای باشد، یعنی خاک یک کشور به طور کامل به صورت یک جزیره، یا متشکل از جزایر جداگانه درون آبهای آزاد قرار گرفته باشد. همچنین شکل دیگر موقعیت بحری بصورت ساحلی میباشد. یعنی مرزهای یک کشور را با اینکه از چند جهت به مرزهای خشکی محدود میشود، از یک طرف یا چند طرف دیگر به دریای آزاد محدود میگردد. داشتن موقعیت بحری، یعنی داشتن یک دریچه ارتباطی به سوی دنیای خارج و دنیای ارتباطات دریائی میباشد.
در برخی برهههای تاریخی نقاط از خاک یک کشور یا تمام خاک آن کشور اهمیت استراتژیکی یافته و موقعیت استراتژیکی را برای کشور به وجود میآورد. این اهمیت از جنبههای گوناگونی میباشد گاه از جنبة اقتصادی، گاه نظامی و ... میباشد. از عوامل زایشی این موقعیت میتوان قرار گرفتن در کنار تنگهها یا آبراههها ذکر کرد. مثل کشور ترکیه که در کنار تنگهی بسفر و داردانل قرار گرفته است.
افغانستان در منطقه حساس و استراتژیک آسیای مرکزی قرار گرفته است. از یک سو به شبه قاره هند و از سوی دیگر به کشورهای معروف به آسیای میانه و نیز جمهوری خلق چین و نیز از سمت دیگر به آسیای غربی و خاورمیانه مرتبط است.
کشور افغانستان نقش یک پل ارتباطی را بین این مناطق، و همچنین از جنبه مذهبی و ایدئولوژی بین دنیای اسلام از یک طرف و مذاهب بود و کنفوسیوس از طرف دیگر و ایدئولوژی اسلامی از یک طرف و سیالیسم – کمونیست از سوی دیگر را دارد. سلسله جبال هندوکش که قسمت وسیعی از خاک کشور را پوشانده، همواره سد محکمی در مقابل مهاجمان از شمال به سمت جنوب و بالعکس و از غرب به شرق و نیز بالعکس بودهاند.
قرار گرفتن در قلب قاره بزرگ آسیا باعث شده است تا افغانستان از هیچ سمتی به دریا دسترسی نداشته باشد، نزدیکترین راههای دسترسی به دریا برای کشور افغانستان از طریق کشورهای ایران و پاکستان میباشد. از طریق این دو کشور افغانستان میتواند به دریای عمان و اقیانوس هند راه یافته و ارتباطات دریائی بهرهمند گردد. علاوه بر این کشور افغانستان از طریق دالان واخان و خاک کشور چین امکان دسترسی به اقیانوس آرام و شرق آسیا را دارد، اما فاصله بسیار زیاد افغانستان تا شرق چین امتیاز این مسیر را به نفع مسیر نخست (ایران و پاکستان) خنثی نموده است. همسایگان شمالی افغانستان خود جزء کشورهای محصور در خشکی میباشند، و کشور افغانستان مکمل ژئواستراتژیک این کشورها برای دسترسی به آبهای جنوب از طریق همان مسیر ایران و پاکستان میباشد.
با اینکه افغانستان از موقعیت بری برخوردار میباشد، اما موقعیت جغرافیائی آن باعث شده تا این کشور از یک موقعیت استراتژیک مناسبی برخوردار باشد. اصولاً علت پیدایش کشوری به اسم افغانستان ناشی از همین موقعیت میباشد. افغانستان در دو قرن گذشته حائلی میان امپراتوریهای شرق و غرب بوده است و جدایی آن از ایران و شکلگیری کشور جدید افغانستان به همین منظور بود، تا یک منطقه حائل بین مرزهای استعماری هند که تحت استعمار انگلستان بود، با آسیای مرکزی که در تصرف روسیه قرار داشت فاصله و جدایی بیندازد. تنگه واخان نیز به همین منظور به خاک کشور افغانستان منظم گردید.
بطور کلی کشور افغانستان با اینکه از یک موقعیت استراتژیک برخوردار است، و این موقعیت عامل پیدایش این کشور گردید، اما در عین حال کشور افغانستان تا زمان تصرف خاک آن توسط امریکا قربانی این موقعیت بوده است، و باز هم امید است که این موقعیت در آینده کشور افغانستان به سمت شکوفائی سوق دهد. موقعیت استراتژیک کشور افغانستان باعث گردیده که ابرقدرتهای منطقهای همواره به آن توجه خاصی داشته، و همیشه در امور سیاسی و داخلی آن مداخله نمایند، در نتیجه زمینههای ثبات سیاسی را از این کشور بگیرند.
وسعت در گذشته نقش بسیار مهمی در قدرت یک کشور داشت؛ دستیابی به وسعت بیشتر باعث وسوسه کشورها و انگیزه شروع بسیاری از جنگها از جمله جنگ جهانی دوم گردید.
در گذشته جغرافیدانان سیاسی از جمله راتزل وسعت زیاد یک کشور را عامل قدرت میدانستند و اعتقاد داشتند که کشورهای کوچک محکوم به فنا هستند. ولی گذشت زمان ثابت کرد که عقاید راتزل بر اصول صحیحی استوار نیست و مبنای عقاید او بیشتر بر این فرض بوده است که در یک جنگ احتمالی، وسعت خاک و وجود عقبه جغرافیائی میتواند تأمینی برای کشور باشد در حالی که امروزه دیگر عقبه مفهومی ندارد و در یک جنگ گسترده، کلیه مناطق یک کشور، جبهه به حساب میآید و از اینرو تهدید تابع وسعت نیست (عزتی، 1380 : ژئوپولتیک در قرن بیست و یکم؛ 89).
با اینکه نقش وسعت در ارزیابی قدرت کشورها مثل گذشته نمیباشد، و بیشتر ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ملت هستند که نقش عمدهای دارند، اما با اینحال قدرتهای درجه یک نظامی هنوز در بین کشورهای دارای وسعت زیاد هستند. مثل روسیه، ایالات متحده آمریکا و یا چین.
نکته دیگر راجع به وسعت کیفیت سرزمین میباشد، سرزمینهای وسیع بیابانی و خالی از شرایط سکونت هیچ امتیازی در خوری را برای کشورهای شمال آفریقا به همراه نداشته است. ولی کشور کوچک سوئیس توانسته بخاطر شرایط محیطی مناسب خود یکی از بالاترین درآمدهای سرانه جهان را دارا شود.
البته در سرزمین وسیع امکان تنوعات اجتماعی، اقتصادی، طبیعی بیشتر میباشد که باز به نوبه خود هر مورد پیامد یا اثرات مثبت یا منفی به دنبال دارد. تنوع اقتصادی باعث امکان رشد اقتصادی بیشتر میشود، اما تنوع جمعیتی امکان درگیریها و اختلافات داخلی را بیشتر مینماید.
امروزه طبق اعتقاد عمومی، وسعتی ایدهآل است که با توزیع جمعیت آن کشور هماهنگی داشته باشد؛ زیرا اگر وسعت کشوری زیاد باشد ولی از جمعیت کمی برخوردار باشد، مسأله دفاع از آن کشور با مشکل مواجه خواهد شد (عزتی، 1380 : ژئوپولتیک در قرن بیست و یکم؛ 89).
منابع مختلف وسعت کشور افغانستان را به شکلهای گوناگونی بیان کردهاند که به نظر میرسد به خاطر اختلاف بین افغانستان و پاکستان بر سر منطقه پشتونستان باشد. بعضی منابع 649 هزار کیلومتر مربع و بعضی دیگر 683645 کیلومتر مربع را نیز بیان داشتهاند. اما بر اساس اطلاعات اطلس جامع گیتاشناسی 1383، و همچنین اطلس گیتاشناسی نوین کشورها وسعت کشور افغانستان 652225 کیلومتر مربع است (البته بیشتر منابع با تفاوتهای اندکی تقریباً در همین میزان ذکر کردهاند) که از نظر وسعت چهلمین کشور جهان میباشد. یکی از جغرافیدانان سیاسی به نام پاندز (Pounds) کشورهای جهان را بر مبنای وسعت در هشت دسته، کشورهای خیلی عظیم – کشورهای عظیم – کشورهای خیلی بزرگ – کشورهای بزرگ – کشورهای متوسط – کشورهای کوچک – کشورهای خیلی کوچک و کشورهای ذرهای قرار داده است (ملکوتیان، 1380 : 85).
بر اساس این دستهبندی افغانستان در ردیف کشورهای بزرگ جای میگیرد، کشور افغانستان از لحاظ وسعت در بین کشورهای آسیای مرکزی و همسایگان خود در رتبه پنجم قرار دارد. اما در کل افغانستان از یک وسعت نسبتاً متوسط برخوردار میباشد.
شکل جغرافیائی واحدهای سیاسی در ارتباطات، وحدت ملی، ملاحظات دفاعی و به طور کل در ارزیابی قدرت مورد توجه قرار میگیرد (اطاعت، 1376 : 49).
کشورها از نظر شکل به پنج دسته تقسیم میگردند.
1- کشورهای جمع و جور (فشرده) با شکلی نزدیک به دایره یا مستطیل. مثل کشور فرانسه
2- کشورهای طویل (طول سرزمین حداقل 6 برابر عرض متوسط) مثل کشور شیلی
3- کشورهای دنبالهدار (دارای یک زایده به صورت شبه جزیره یا دالان که از بدنه اصلی دور شده است. مثل کشور زئیر
4- کشورهای پاره پاره (با بخشهای انفرادی و مجزا از هم). مثل کشور ژاپن
5- کشورهای محیطی که بطور کامل درون سرزمین یک کشور دیگر قرار دارند. مثل کشور سوتو در درون خاک کشور آفریقای جنوبی (میرحیدر، 1378 : 107).
بهترین شکل برای یک کشور حالت دایرهای یا مدور و بدترین شکل حالت محیطی است (اطاعت، 1376 : 49).
با یک نگاه اجمالی به نقشه کشور افغانستان در مییابیم که این کشور با توجه به دالان واخان در مجموعه کشورهای دنبالهدار جای میگیرد.
این بخش از افغانستان (دالان واخان)، که به منزلة دسته بادبزن است، منطقه مرزی باریک درازی است، که ضرورت سیاسی اواخر قرن نوزدهم، بعنوان منطقهای حایل میان روسیه تزاری و هند و انگیس به وجود آورده است (کلیفورد، ترجمه اسعدی، 1368 : 3). این دالان هر چند باعث گسترش طول مرزهای کشور افغانستان گشته، اما کشور افغانستان از طریق این دالان به کشور چین متصل میشود و از این طریق با دنیای شرق آسیا ارتباط مییابد. همچنین این منطقه به دلیل کوهستانی بودن و داشتن قلههای بالای شش هزار متر ارتفاع و زمینهای پوشیده از یخ و برفهای طبیعی یکی از سرچشمههای رودخانه آمودریا و آبهای سطحی افغانستان میباشد.
فاصله شرق تا غرب افغانستان، از درة یولی (شرقیترین نقطه) تا دهانه ذوالفقار (غربیترین نقطه) 1240 کیلومتراست. و فاصله شمال تا جنوب آن، از نقطه خمیاب در ولایت جورجان (شمالیترین نقطه) تا کوههای چاکایی (جنوبیترین نقطه) 912 کیلومتر است. (البته بعضی منابع کمتر از این میزان را نیز ذکر کردهاند). بزرگترین قطر این کشور 1530 کیلومتر در جهت شمال شرقی – جنوب غربی است (عظیمی، 1350 : 24).
اساس و مبنای مرزها و خط مسیر آنها گوناگون و در مجموع ناشی از توجه به امینت، میراث تاریخی، موافقتنامهها و درگیریهای نظامی است. ولی در نهایت، شکل هندسی مرزها زاییده تفکرات ژئواستراتژیک خواهد بود. شکل هندسی مرزها به سه صورت کلی قابل بحث است : 1) محدب 2) مقعر 3) مستقیم مرزهای محدب همیشه وسوسهانگیزند (عزتی، 1380 : ژئوپولتیک در قرن بیست و یکم؛ 90).
مرزها را از دو جهت میتوان تقسیمبندی کرد : یکی از جهت چگونگی پدید آمدن و درجه تطبیق آنها با پراکندگی گروههای قومی – زبانی که شامل :
1- مرزهای پیشتاز و مرزهای پیش از سکونت 2- مرزهای تطبیقی 3- مرزهای تحمیلی 4- مرزهای متروکه
دیگری از جهت تطبیق یا عدم تطبیق با عوارض طبیعی که شامل :
1- آنهایی که با عوارض طبیعی مشخص میشوند (مثل مرزهای منطبق بر کوهستانها، رودخانهها، کانالها و ...)
2- آنهایی که با عوارض ساختگی مانند پرچین، ستون، میله و یا سیم خاردار مشخص میشوند (مرزهای هندسی) (میرحیدر، 1378 : 168).
به نظر میرسد از مرزهای گروه اول، مرزهای تحمیلی از نظرکارکردی بدترین نوع مرزها میباشند. و در بین گروه دوم مرزهای منطبق بر کوهستانها مناسبتر از همه میباشند. اولی به خاطر نادیده گرفتن سیمای انسانی منطقه مرزی و دومی به خاطر محدودکردن رفت وآمدهای سوی مرز.
کشور افغانستان با همسایگان خود 5514 کیلومتر مرز مشترک دارد کشور افغانستان با همسایگان شمالی خود مرزی به طور 2384 کیلومتر، با ایلات سین کیانگ کشور چین مرزی بطور تقریباً 40 کیلومتر، با ایران 850 کیلومتر و با پاکستان جامو – کشمیر 2240 کیلومتر مرز مشترک دارد (عزتی، 1378 : 120). البته منابع گوناگون طور مرزهای افغانستان را با همسایگان بخصوص مرز افغانستان – چین را متفاوت ذکر کردهاند.
کشور افغانستان از هر طرف فاقد مرز آبی دریائی میباشد، اما قسمت اعظم مرز شمالی این کشور بر اساس رودخانه آمودریا یا (جیحون) میباشد که شکل پیچیده و پر از خمیدگی به مرز بخشیده است. در ظاهر این مرز بعلت حالت مقعر – محدب فراوانی که دارد باید مرزی تحریک برانگیز و مناقشهدار برای کشورهای همسایه باشد، اما تاکنون عامل درگیری بین این کشورها نبود، و قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دولتهای این کشور به دنبال سلطه بر کل افغاسنتان بودند نه بخشی از آن. این رودخانه مرز مشترک بین کشور افغانستان با کشورهای تاجیکستان و ازبکستان تعریف شده است، که در هنگام پرآبی بخشی از آن قابل کشتیرانی میباشد.
اصولاً مرزهایی که ساختة دست استعمارند، مرزهای تحمیلی میباشند که بدون توجه به سیمای فرهنگی و اجتماعی ناحیه مرزی و فقط بر اساس تأمین منافع استعماری به وجود آمدهاند. کشور افغانستان نیز چون زائیدة استعمار میباشد، کلیه مرزهای آن از نوع تحمیلی میباشد. در اطراف مرزهای افغانستان اقوامی زندگی میکنند که در آن سوی مرز در کشور همسایه نیز پراکندهاند، پشتونها که عمدهترین قوم افغانی هستند علاوه بر کشور افغانستان، در ایالت سرحد پاکستان نیز ساکن هستند. بلوچها نیز در سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان ساکناند. بدتر از این حالت، اقوامی میباشند که در آن سوی مرزهای افغانستان دارای حکومتهای مستقل میباشند، تاجیکها، ازبکها، ترکمنها هر کدام دارای حکومتهای مستقل خود میباشند. این حکومتها میتوانند با تحریک احساسات قومی خود مرزهای کشور افغانستان را تحریک کرده و باعث مناقشه و اختلافات مرزی گردند. قسمتی از مرز کشور افغانستان با کشورهای ایران و پاکستان که از نواحی بیابانی و خالی از سکنه گذشتهاند، بصورت مستقیم رسم شدهاند.
بطور کلی مرزهای افغانستان در صورت افزایش خودآگاهیها و مطالبات قومی، مرزهای مناقشه برانگیز و ناامنی برای کشور افغانستان خواهند بود بخصوص اینکه در عصر جهانی شدن، هویتهای قومی و محلی بیشتر تحریک میشوند.
شبکه آبها در زمینههای ژئو استراتژی، ارتباطات و توسعه تجارت، توسعه و تکامل وحدت ملی، رشد اقتصادی و همچنین از جنبه نظامی و امنیتی و بطور کلی در زمینه میزان قدرت ملی یک کشور دارای اثرات بسیار فراوانی میباشند. کشور افغانستان بعلت موقعیت کوهستانی و فلاتی شکل خود سرچشمه روخانههایی است که به سوی سرزمینهای پست شمال و جنوب و با یک جهت جریان برونسو در حرکت میباشند. شبکه اصلی آبهای افغانستان که شامل آمودریا (جیحون) شبکه هیرمند – ارعنداب – شبکه هریرود و شبکه رود کابل میباشند، همه به سمت کشورهای همسایه افغانستان جاری میباشند. رودهای افغانستان بعلت ماهیت کوهستانی و آب کمی که دارند قابل کشتیرانی نبوده، به استثنای آمودریا که در مسیر کوتاهی بین بندر شیرخان در قندوز تا تاجیکستان در هنگام پرآبی کشتیرانی صورت میگیرد. در نتیجه از لحاظ ارتباطی برای کشور افغانستان اهمیت بسیار زیادی ندارند. اما در زمینه کشاورزی برای سرزمین خشک افغانستان این رودها دارای اهمیت بسیار بالائی هستند.
در زمینه سیاست خارجی و روابط با همسایگان، دولت افغانستان بعلت واقع شدن در سرچشمه رودها میتواند همواره بعنوان یک ابزار دیپلماتیک از آنها استفاده نماید. نمونه بسیار واضح در این زمینه رودخانه هیرمند میباشد. این رودخانه همواره یکی از عوامل اثرگذار در روابط دو کشور همسایه ایران و افغانستان بوده است. به گفته دکتر کریمیپور «دولتهای افغانستان همواره از هیرمند بعنوان ابزاری برای حل مسایل خود با ایران سود بردهاند. در واقع هیرمند گروگان دایمی افغانها برای سودجویی از آن در مناسبات سیاسی – اقتصادی و حتی نظامی با ایران بوده است که از سال 1872، یکی از منابع پایدار مشاجره بین دو دولت ایران و افغانستان مسأله حق به هیرمند بوده است (کریمیپور، 1379، 142).
مطمئناً دولتهای افغانستان از وجود این رودها میتوانند بعنوان یک عامل در جهت گسترش روابط دوستانه با کشورهای همسایه و در جهت رشد اقتصادی خود استفاده نمایند.
دارای اثرات مثبت و منفی برای واحدهای سیاسی میباشد. با وجود اینکه پیشرفت تکنولوژی نظامی از نقش ناهمواریها کاسته است، اما همچنان اهمیت خود رادر زمینههای دفاعی – نظامی و ارتباطی تا حدودی دارا هستند. ناهمواریها یکی از عوامل بسیار مؤثر در وضعیت اقلیمی یک منطقه میباشند. ناهمواریها در تقسیمات داخلی کشورها به نواحی گوناگون و همچنین در جهت گسترش یا محدودیت ارتباطات و طرح و پروژهها اهمیت بسیار بالائی دارند. بعنوان مثال یکی از موانع عملی شدن طرح آبراه خلیج فارس – دریای مازندران وجود کوههای مرتفع مسیر بیان شده است. دکتر کردوانی میگوید : «از دیگر عواملی که آبراه خلیج فارس – دریای مازندران را بادیگر آبراههای جهان متفاوت ساخته و اجرای طرح را بسیار مشکل کرده، وجود اختلاف ارتفاع و کوههای مرتفع مانند جبال بارز (1200 متر از سطح دریا) و بویژه سلسله کوههای البرز (1700 متر ارتفاع) در مسیر این آبراهه است» (مجموعة مقالات همایش پژوهشها و قابلیتهای علم جغرافیا در عرصه سازندگی، 1376 : 374).
هرچند افغانستان یک کشور کوهستانی است و قسمت اعظم نواحی آن را رشته کوههای عظیمی همچون هدوکوش، کوه بابا، سیاه کوه و ... تشکیل میدهد، (بعضی منابع 80 درصدخاک کشور افغانستان را کوهستانی کردهاند). اما نواحی وسیعی از این کشور را بویژه در سمت غرب و جنوب غرب بیابانها و کویرهای سنگی فرا گرفته است.
این کوهستانها در زمینههای نظامی و دفاعی برای کشور افغانستان در طول تاریخش اهمیت بسیار داشتهاند، بطوری که «یکی از دلایل شکست بسیاری از فرمانروایان و جهانگشایان گذشته و ابرقدرتهای استعماری مانند انگلستان و روسیه در افغانستان وجود رشته کوههای بلند و فراوان در این کشور است» (عظیمی، 1382 : 34).
همچنین در باب اهمیت کوههای افغانستان آمده است که کوهها برای شهرهای کابل، قندهار و هرات ارزش استراتژیکی مهمی ایجاد کرده است. همچنین ارتفاعات افغانستان سپر استراتژیکی مهمی بین آسیای شمالی و آسیای جنوبی است (علیآبادی، 1372 : 5).
همانطور که قبلاً اشاره شد کوههای افغانستان سرچشمة رودخانههائیست که به سمت حوضههای پست در مناطق همجوار کشورهای همسایه در جریان میباشند و دولتهای افغانستان از آنها به عنوان یک ابزار در سیاست خارجی خود با کشورهای همسایه استفاده نمودهاند.
بطور کلی حیات در افغانستان و همچنین در نواحی مجاور کشورهای همسایه مثل دشت زابل ایران مدیون کوهستانهای مرتفع آنست، زمانی که بادهای غربی تودههای بارانزا را با خود جا به جا میکنند، این تودههای هوا در شرق ایران و سرزمینهای پست غرب افغانستان به علت ارتفاع کم بارندگی ناچیزی را ایجاد میکنند، اما زمانی که این تودههای هوا کوهستانهای مرتفع افغانستان میرسند، بعلت فراهم شدن عامل صعود برای تودهها، باعث ریزشهای فراوان در دامنههای خود میشوند. همین نقش و شرایط را نیز در برابر تودههای موسمی که از شبه قاره هند میوزند فراهم میکنند.
سادهترین شکل مطالعه جمعیت کشورها از دیدگاه ژئوپولتیک، مطالعه نحوه توزیع جغرافیائی آنست. آنچه بدیهی است در تجزیه و تحلیل جمیعت نباید تنها به جنبههای کمی توجه کرد؛ بلکه مهمترین عامل ژئوپولتیک، انسان است. هر گاه در تجزیه و تحلیل مسائل ژئوپولتیک از انسان صحبت به میان میآید، تنها انسان ماهر دارای هدف و با کیفیت مدنظر است. هر گاه افراد بین سنین 20 تا 65 ساله، بیش از 35% کل جمعیت یک کشور را تشکیل دهند، این کشور از بهترین و مطلوبترین عوامل ژئوپولتیکی به منظور حفظ امنیت، ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی برخوردار است و از چنین عاملی به عنوان پشتوانه استراتژی سود میبرند. علاوه بر مسأله کیفیت جمعیت، مسأله دیگری که لازم است سیاستگذاران کشور بدان توجه کنند، توزیع جمعیت متناسب با وسعت کشور است؛ زیرا عدم توجه به این مسأله اساس امنیت کشور را در درازمدت به خطر میاندازد. تراکم نسبی جمعیت به تنهایی مفهومی ندارد و این میزان تراکم امکانات اقتصادی کشور است که بهترین نوع تراکم را تعیین میکند (عزتی، 1380 : ژئوپولتیک، 92).
نکتهای که از منابع جمعیتی کشور افغانستان استنباط میشود اینست که این کشور دارای آمارگیری رسمی جمعیت نبوده، و آمار جمعیت آن بصورت تخمینی میباشد.
جمعیت کشور افغانستان طبق آمار تخمینی سال 1973 سازمان ملل متحد بالغ بر 5/17 میلیون نفر بودهاند و از هر ده نفر یک نفر شهرنشین بوده است. حدود 5/2 میلیون نفر چادرنشین کوچی بوده و بقیه در روستاها ساکن بودهاند. رشد جمعیت افغانستان بر اساس آمار این سال حدود 5/2 درصد و میزان تراکم جمعیت 70 نفر در میل مربع بوده است (اطلاعاتی درباره جمهوی افغانستان، 1354 : 54).
تفاوتهای آماری جمعیت در بین منابع جمعیتی در یکسال نیز دیده میشود. در حالی که گیتاشناسی نوین کشورها، جمعیت این کشور رادر سال 2000 در حدود دو میلیون و هفتصد هزار نفر ذکر میکند، سایتهای اینترنتی در مورد جمعیت افغانستان چنین بیان میدارند. «طبق آخرین برآورد جهانی (جولای 2000 میلادی) جمهوری افغانستان نزدیک به 25 میلیون و 838 هزار نفر جمعیت دارد. البته آمارگیری از سوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد حاکیست که در ابتدای سال 2000 میلادی حداقل 5/2 میلیون افغانی در جمهوری اسلامی ایران و نزدیک به دو میلیون افغانی در پاکستان به صورت پناهندگان رسمی و غیررسمی سکونت داشتهاند» (سایت جمهوری اسلامی افغانستان).
ترکیب جمعیتی بر اساس آمار همین سال بدین صورت است که؛ 37/42 درصد از مردم افغانستان کمتر از 14 سال سن دارند. 86/54 درصد بین 15 تا 64 سال و 77/2 درصد بالا 65 سال به بالا هستند (پیشین).
متأسفانه سطح باسوادی در میان مردم افغانستان بسیار پائین است، این امر بویژه در میان زنان افغانی که از زمان روی کارآمدن حکومت طالبان ممنوع التحصیل شدند، نمود بیشتری دارد. در سال 2000 م در حدود 2/47 درصد از مردان افغانستان و کمتر از15 درصد از زنان بالای 15 سال باسواد بودند، میزان باسوادی کل جمعیت افغانستان 5/31 درصد است (پیشین).
نسبت بسیار بالائی از جمعیت کشور افغانستان روستائی است، بطوری 5/78 درصد جمعیت روستائی و 5/21 درصد شهری هستند (همان).
با این برآوردها ویژگیهای جمعیتی کشور افغانستان مثل دیگر کشورها توسعه نیافته بصورت جمعیت بسیار جوان، کم سواد و عمدتاً روستائی میباشد. در صورت تداوم ثبات سیاسی و عملیاتی کردن طرح عمرانی در این کشور جمعیت جوان یک نیروی محرکه بسیار قوی میباشد، که میتواند اقتصاد این کشور را به سمت شکوفائی سوق دهد.
ارزش حقیقی و واقعی هر کشوری بستگی به فراوانی و کیفیت منابعش دارد. ثروت یک کشور به طرز استفاده آن کشور از منابع و تولیدات خود است. ممکن است کشوری دارای منابع ثروت زیاد باشد، بدون آنکه بتواند به نحو مطلوب از آن استفاده کند؛ مثل بسیاری از کشورهای آفریقائی (عزتی، 1380 : ژئوپولتیک؛ 93).
منابع طبیعی از حیث اینکه اساس قدرت اقتصادی به حساب میآیند بطور غیرمستقیم در قدرت نظامی نیز دخالت دارند، لذا در تعیین قدرت سیاسی یک کشور نقش اساسی دارند (اطاعت، 1376 : 53).
منابع طبیعی به دو گروه تقسیم میشوند :
1- منابع غذایی؛ بخشی از منابع طبیعی که منشأ آنها خاک است و با تلاش انسان بر سطح کره زمین تولید میشود و اساس آن اقتصاد کشاورزی و دامی است.
2- منابع معدنی : آن قسمت از منابع طبیعی که در صنعت نقش دارند، منابع طبیعی خوانده میشود (عزتی، 1380 : ژئوپولتیک؛ 94).
منابع از لحاظ درجه اهمیت یکسان نمیباشند؛ برخی از منابع طبیعی مثل نفت دارای اهمیت راهبردی بوده، و حتی علت وجودی برخی از کشورها، همچون کشورهای جنوب حوضه خلیج فارس را تشکیل میدهد.
مواد غذایی نیز اهمیتی در خور توجه دارند، چنانکه کشوری از نظر محصولات غذایی وابسته باشد آسیبپذیری آن زیاد خواهد بود (اطاعت، 1376 : 54).
آب نیز دیگر از منابع طبیعی است که در قدرت اقتصادی و روابط کشورها بسیار مؤثر خواهد بود؛ هیدرپولتیک از عوامی است که قطعاً در آینده در نظام بینالمللی نقش بسیار بارزی خواهد داشت و خود عامل دستهبندیهای سیاسی - منطقهای جدیدی در بین کشورها خواهد گردید، و در آینده کشورهای دارنده این منبع از یک برگ برنده ملی و موقعیت استراتژیکی در روابط بیناللمل برخوردار خواهند شد.
اقتصاد کشور افغانستان بعنوان یکی از فقیرترین کشورهای جهان تنها بر پایه دامپروری و کشاورزی بسیار ابتدائی استوار است. عمده تولیدات این کشور به صورت خانگی و غیرسیستماتیک تأمین میشود و کار و سرمایه حلقه مفقوده این کشور است. فقر فرهنگی مردم و اعمال فشار برخی گروههای مافیائی در حکومت این کشور، افغانستان را به بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر جهان تبدیل کرده است. طبق گزارش سازمان ملل بینالمللی پلیس جنائی (Inter Pol) 75 درصد تریاک مصرفی کل جهان و 80 درصد هروئین مصرفی قاره اروپا در کشور افغانستان تولید میشود (سایت).
افغانستان از لحاظ منابع معدنی کشوری غنی بشمار میرود. لیکن اکثر این منابع معدنی بکر و دست نخورده و یا ناشناخته باقی مانده است. دقیقاً مشخص نیست که چه منابعی در افغانستان وجود دارد؛ همچنین از میزان دقیق ذخایر معادن شناخته شده نیز اطلاعات درستی در دست نیست تخمین زده میشود که منابع معدنی افغانستان بسیار غنی است و یکی از عواملی که روسها را برای تجاوز به افغانستان اغوا کرد، منابع معدنی آنست.
مهمترین ذخایر معدنی شناخته شده افغانستان بدین قرا است. گاز طبیعی، زغال سنگ، سنگ آهن، نفت، مس، اورانیوم، یاقوت، آلومینیوم، سرب، پنبه نسوز و ... (علیآبادی، 1373 : 80).
«حدود 15 درصد از خاک کشور افغانستان برای کشاورزی مستعد است که قریب نیمی از آن زیر کشت است» (پیشین، 84).
تولید خشخاش بزرگترین بخش کشاورزی افغانستان را شامل میشود که از شیرة آن برای استعمال تریاک و ساخت دیگر مواد مخدر استفاده میشود. از دیگر تولیدات کشاورزی افغانستان میتوان به گندم، میوههای باغی و بادام اشاره کرد (سایت جمهوری اسلامی افغانستان).
به شبکه آبهای افغانستان و اهمیت آنها برای این کشور در قبل اشاره گردید؛ که دولتهای افغانستان میتواند همواره از رودخانهها در زمینههای سیاسی – اقتصادی و نظامی از کشورهای همسایه کسب امتیاز نمایند. یادرجهت تأمین نیرو (بخصوص که رودها کوهستانی هستند) و یا توسعه کشاورزی و توسعه اقتصادی استفاده نمایند.
بطور خلاصه ارزش این منابع طبیعی برای کشور افغانستان بیشتر جنبه امیدوارانه برای آیندة آن دارد، چون از این منابع تا به حال به طور اساسی استفاده نشده است. اگر تخمینها راجع به منابع طبیعی این کشور درست در بیاید، این کشور در آینده از یک قدرت اقتصادی بالائی در سطح منطقه برخوردار خواهد گردید و نیاز به منابع اولیه بسیاری از کشورها را تأمین خواهد نمود.
بافت سیاسی و اجتماعی کشورها از جمله عوامل دگرگون شوندهای است که ژئوپولتیک کشورها را تحت تأثیر قرار دهد در واقع تمام عوامل مؤثر بر سیاستها در بافت سیاسی و اجتماعی معنا و مفهوم پیدا میکند. اگرچه عوامل جغرافیائی در بسیاری از موارد سیاستمداران را ملزم به اتخاذ تصمیمات معینی میکند، ولی در یک محدوده مشخص جغرافیائی نیز میتوان سیاستهای متضادی را در پیش گرفت (اطاعت، 1376 : 58). واضحترین مثال در این مورد نقش موقعیت جغرافیائی ایران در مسیر خط لوله باکو – جیحان و تأثیر سیاستها بر آن میباشد. با اینکه کشور ایران بهترین میسر برای عبور این خط لوله جهت حمل نفت و گاز آسیای میانه به سواحل دریای سیاه تشخیص داده شد، ولی مخالف دولتهای سیاسی کشورهای ایالت متحده آمریکا و کشورهای غربی با سیاستهای دولتی جمهوری اسلامی ایران، عاملی شد تا هیچ وقت این خط لوله از کشور ایران عبور نکند.
کشور افغانستان از زمان کسب استقلال تا حال نظامهای سیاسی گوناگونی را به خود دیده است. نظامهای پادشاهی قبل از کودتای سردار محمد داودخان در سال 1973 م و بدنبال آن روی کار آمدن حزب کمونیست به رهبری نور محمد ترهکی و جنگهای داخلی احزاب و گروههای رقیب و بخصوص روی کارآمدن حکومت بنیادگرای طالبان و سپس تشکیل حکومت موقت به رهبری حامد کرزای در اجلاس بن و برگزاری انتخابات و انتخاب حامد کرزای بعنوان نخستین رئیس جمهور همه گویای تاریخ سیاسی – اجتماعی پر از تنش این کشور میباشد. حکومت تندروی طالبان چنان سایه شومی بر تاریخ افغانستان حاکم ساخت، که به جز ناامیدی و ملامت هیچ حاصلی برای ملت افغانستان نداشت. این دولت در روابط خارجی خود به جای تکیه بر ابزارهای معمول و دیپلماتیک همیشه از شیوههای غیردیپلماتیک استفاده مینمود، و باعث ایجاد ناامنی و حتی افزایش مشکلات داخلی در سطح کشورهای منطقه و همسایه گردید. نهایتاً ترس از گسترش اندیشههای بنیادگرای طالبانی، و به بهانه حضور اعضای القاعده در میان این گروه باعث شد تا کشورهای غرب به رهبری ایالت متحده آمریکا، بار دیگر کشور افغانستان را دستخوش تغییرات سیاسی قرار دهند و بار وی کار آمدن حکومت جدید و تصویب قانون اساسی جدید و انتخاب حامد کرزای بعنوان نخستین رئیس جمهور جدید این کشور، زمینههای بهتری را برای پیشرفت و توسعه اقتصادی – سیاسی در داخل افغانستان و همچنین گسترش روابط دیپلماتیک با کلیه کشور و در نظر گرفتن اصول حس همجواری با کشورهای همسایه ایجاد گردد.
از لحاظ ترکیب اجتماعی، جمعیت کشور افغانستان یک جمعیت بسیار ناهمگن میباشد. ناهمگنی در نژاد، قومیت، مذهب، میزان مشارکت در کارهای سیاسی – مدیریتی در جهت اداره کشور در میان اقوام، همه عواملی هستند که تصویر خوبی از وحدت ملی در این کشور را نشان نمیدهند.
ترکیب اجتماعی در کشور افغانستان بصورتی است که گروهی از محققان «افغانستان را موزهای از نژاد و ملل گوناگونی میدانند، در این موزه بزرگ ساکنان اولیه در کنار تازه واردان سکونت دارند. سکنه فعلی بازماندگان دو نژاد عمده هستند.
1- نژاد سفید شامل پشتوها، تاجیکها، هزارهها و نورستانیها و ....
2- نژاد زرد شامل ازبکها، ترکمنها، قرقیزها و مغولها و .... میباشد (علیآباد، 1373 : 12).
منابع اینترنتی ترکیب قومی کشور افغانستان را به صورت زیر ذکر کردهاند «حداقل 38 درصد از افغانها پشتون، 25 درصد تاجیک، 6 درصد ازبک، 19 درصد هزاره و مابقی ترکمن، بلوچ و سایر تیرههای نژادی هستند (سایت اینترنتی جمهوری اسلامی افغانستان).
در مورد وضعیت مذهبی آمده است که «دین اسلام مذهب مطلق مردم افغانستان است و تعصبات مذهبی باعث شده است که پیروان سایر ادیان از این کشور مهاجرت کنند. 99 درصد از مردم افغانستان مسمان هستند که شامل 84 درصد سنی و 15 درصد شیعه میباشند. حدود 20000 هندو و سیک و 150 خانواده یهودی در این کشور زندگی میکنند (پیشین).
زبان رسمی مردم این کشور فارسی است ولی تنها 50 درصد از مردم به لهجه فارسی افغانستان (دری) صحبت میکنند. 38 درصد از افغانها به لهجه پشتو، 11 درصد به لهجه ترکی ازبکستان و ترکمنستان و مابقی به لهجههای اردو و بلوچی صحبت میکنند (پیشین).
تمام آمار بالا گویای ناهمگنی زیاد در جامعة افغانستان میباشد. مهمترین ناهمگنی که در گذشته وضعیت سیاسی افغانستان را تحت تأثیر قرار داده و نیز فراروی آینده دولتهای افغانستان میباشد، ناهمگنی قومی میباشد. تمام اقوام عمده ساکن در کشور افغانستان، دنباله قومی، اقوام ساکن در کشورهای همسایه میباشند، که بیشتر این اقوام در خارج از کشور افغانستان دارای حکومت مستقل میباشند. تاجیکها، ازبکها، ترکمنها، قرقیزها و مغولها دارای کشورهای مستقل در آسیای میانه میباشند. قوم پشتون نیز در نواحی مرزی دو کشور افغانستان و پاکستان و قوم بلوچ در سه کشور همسایه افغانستان پاکستان و ایران گسترده میباشند. و احتمال اینکه این دو قوم نیز خواستار یک کشور مستقل و یا اینکه همگی در چهارچوب یک رژیم فدرالی در یک کشور واحد بسر برند بسیار زیاد است.
آنچه از جنبه قومی آینده افغانستان را تهدید میکند در دو زمینه خارجی و داخلی قابل تعمق میباشد. در زمینه خارجی به این صورت که کشورهای همسایه افغانستان خواستار الحاق اقوام ساکن در افغانستان به کشور خود و ایجاد یک کشور واحد، و یا حمایت از گروهی تندروی قومی در جهت بدست آوردن اهداف مورد نظرشان از دولت مرکزی کشور افغانستان میباشد. در زمینه داخلی هرگونه نادیده گرفتن حقوق اقوام و احساس تبعیض از جانب هر قوم، زمینه اعتراض و تحریک بر علیه دولت مرکزی را بر خواهد انگیخت.
دولت مرکزی افغانستان برای جلوگیری از بروز تنشها و تحرکات قومی باید همواره حقوق اقوام ساکن در کشور خود را در نظر گرفته و با اجرای عدالت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سعی را راضی نگهداشتن آنها نماید.
وضعیت ژئوپولتیکی کشور افغانستان بر اساس عوامل ثابت و متغیر مؤثر بر ژئوپولتیک یک کشور مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که کشور افغانستان در برخی عوامل دارای امتیاز بسیار پائین میباشد در حالی که از نظر عوامل دیگر امتیاز مناسبی را دارا میباشد. اگرچه کشور افغانستان جزء کشورهای محصور در خشکی است، اما همواره از یک موقعیت استراتژیک برخوردار بوده است. کشور افغانستان از یک وسعت تقریباً متوسط برخوردار میباشد که بیشتر کیفیت نامناسب سرزمین (در حدود کوهستانی) باعث کاهش نقش آن در قدرت ملی کشور افغانستان شده است. داشتن شکل دنبالهدار در جغرافیای سیاسی یک امتیاز نامناسب محسوب میشود. قراردادن مرزهای کشور افغانستان در داخل دستهبندی مرزها، آنها را در ردیف بدترین مرزها نشان میدهد. مرزهای تحمیلی داشتن شکل مقعر – محدب، طول زیاد مرزها با توجه به وسعت کشور همه گویای نامناسب بودن آنهاست.
قرارگرفتنن سرچشمه رودخانههای مهمی همچون آمودریا و هیرمند کدهای ژئوپولتیکی مهمی برای این کشور هستند، اما اینکه از چه استراتژی و ژئواستراتژی برای این کدهای ژئوپولتیکی استفاده نمود، بستگی به دولتهای مرکزی این کشور خواهد داشت.
وجود رشته کوههای عظیمی همچون هندوکش یک مانع عمده در جهت گسترش ارتباطات داخلی و ایجاد وحدت ملی در سرزمین چند قومیتی افغانستان میباشند، اما اگر وجود همین کوهستانها نبود، سرزمین افغانستان دست کمی از کویرهای لوت و دشت کویر ایران نداشت. از لحاظ جمعیتی علاوه بر شکل چند قومی و ناهمگنی جمعیت، مشکل کیفی جمعی است که از میزان بسیار پایین تحصیلات برخوردار میباشد، که این مشکل و عوامل سیاسی باعث شده است که از ارزش واقعی منابع در جهت رشد اقتصادی برخوردار نگردد. اما جوانی جمعیت سرمایه بسیار ارزشمند ملی است که با تکیه بر آن میتوان طرحها و پروژهها ارزشمندی را برنامهریزی نمود. همچنین با اینکه کشور افغانستان سرزمین اقوام متفاوتی است، اما اکثریت بسیار بالایی این اقوام مسلمان بوده و از پیشینه تاریخی مشترکی برخوردارند.
1- اسعدی، مرتضی وهوشنگ اعلم (1376)؛ افغانستان (مجموعه مقالات)؛ بنیاد دایره المعارف اسلامی
2- اطاعت، جواد (1376)؛ ژئوپولتیک و سیاست خارجی ایران؛ نشر سفیر (تهران)
3- اطلاعاتی درباره جمهوری اسلامی افغانستان (1354)؛ وزارت امور خارج، ادارة پنجم سیاسی
4- اطلس گیتاشناسی نوین کشورها
5- پاپلی یزدی، محمدحسین (1373)؛ افغانستان اقوام - کوچنشینی؛ مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی
6- روح زنده، جمیله (1384)؛ گذری بر تاریخ روابط سیاسی ایران و افغانستان، تهران : انتشارات صبحدم
7- شفیعی، نودر (1383)؛ مقاله بررسی سیاست آمریکا در پرتو طرح خاورمیانه بزرگ؛ فصلنامه نهضت، شماره 17-18
8- شورماچ (نورستانی)، محمد اکبر (1350)؛ جغرافیای عمومی افغانستان؛ کابل : مؤسسه انتشارات زروی
9- عزتی، عزت الله (1378)؛ جغرافیای سیاسی جهان اسلام؛ نشر اسوه.
10- عزتی، عزت الله (1380)؛ ژئوپولتیک؛ تهران : انتشارات سمت.
11- عزتی، عزت الله (1380)؛ ژئوپولتیک در قرن بیست و یکم؛ تهران : انتشارات سمت.
12- عظیمی، محمدعظیم (1382)؛ جغرافیای افغانستان؛ چاپخانه سعید
13- علیآبادی، علیرضا (1373)؛ افغانستان؛ تهران : مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه
14- علیقلی (اعتضاد السلطنه) ، میرزا (1376)؛ تاریخ وقایع و سوانح افغانستان؛ تهران : انتشارات امیرکبیر (به تصحیح میرهاشم محدث)
15- کردوانی، پرویز (1378)؛ مقاله بحثی پیرامون مسائل کانال خلیج فارس – دریای مازندران؛ مجموعة مقالات همایش پژوهشها و قابلیتهای مهم جغرافیا، مؤسسه جغرافیا
16- کریمیپور، یدالله (1379)؛ مقدمهای بر ایران و همسایگان (منابع تنش و تهدید)؛ انتشارات دانشگاه تربیت معلم تهران.
17- لوئیس کلیفورد؛ سرزمین و مردم افغانستان؛ ترجمه مرتضی اسعدی (1368)؛ شرکت انتشارت علمی و فرهنگی
18- ملکوتیان، مصطفی، (1383)؛ جغرافیا و سیاست ؛ قم : انتشارات حق یاوران
19- میرحیدر مهاجرانی، دره، (1378) مبانی جغرافیایی؛ تهران، انتشارات سمت
20- سایت اینترنتی . جمهوری اسلامی افغانستان
21- سایت اینترنتی . افغانستان – ویکی پدیا
سایتتون خیلی خیلی عالی بود ممنون ازاینکه این سایتوبازکردین
باسلام فوق العاده بود.لطفا درمورد ازبکستان هم توضیح بدید
موفق باشید
سلام خدا کنه که خوب باشید.
لطفا بنده را به عضویت تون در بیارید تا از نوشته هاتون مستفید شوم.
تشکر