متن سخنرانی دکتر سردار محمد رحیمی در نهمین کنفرانس امنیتی هرات ، 23 عقرب 1399
صحبت از ژئوپلیتیک در افغانستان یک بحث بسیار مبنایی است که عمدتاً هم در بحث حکومتداری و هم در مباحث اکادمیک کمتر به آن پرداخته شده است در حالی که بسیار مهم است و بخش عمدهی چالشهای سیاسی افغانستان ریشهی جغرافیایی یا سرزمینی دارد. معمولا اگر این دیدگاهها را در مقاطع مختلف و در عرصهی تصمیمگیری حکومت بخواهیم تثبیت کنیم، سخت است که ما با این چالشها و مشکلات سیاسی افغانستان که در واقع مشکلات و چالشهای ژئوپلیتیکی است، فایق بیاییم. از این منظر، این رشته برای خودم هم جذاب بود و به همین خاطر در دورهی فوق لسانس و بعد دکترا گرایش من به سمت جغرافیا و مخصوصاً جغرافیای سیاسی بیشتر بود و تیزس دکترای خود را هم در مورد جغرافیای سیاسی نوشتم، کتاب دیگری هم قرار بود در همین هفته به چاپ برسد و یا هم در هفته آینده، در مورد ژئو پلیتیک و معضل افغانستان است که امیدوارم به زودی در خدمت شما قرار بگیرد.
تعاریف بسیار متعددی از ژئوپلیتیک ارائه میشود و معنای سادهاش این است که شما وقتی واحد سیاسی خود را بیشتر مطالعه میکنید، مجموعهای از عواملی مادی و معنوی آن را میبینید. به شمول عوامل معنوی مثل جمعیت کشور با کیفیتاش، بافت سیاسی اجتماعی کشور، بافت قومی، زبانی و فرهنگی و همچنان تغییر نوع نظام، اینها با همدیگر به یک نحوی ظرفیتهای جغرافیایی یک کشور محسوب میشود که این ظرفیتهای جغرافیایی و تأثیر آن را روی سیاست میسنجیم و پدیدهای به نام سیاست، به نام حکومت و سازمان سیاسی و تعامل اینها را با همدیگر بسنجیم، ما وارد بحثی به نام ژئو پلیتیک شدهایم. و اگر بخواهیم بعد جغرافیایی، بعد اقتصادی مسأله را بررسی کنیم، ما به گزارههای مختلفی که در واقع با مباحث ژئوپلیتیکی مرتبط است نزدیک میشویم. کشور به عنوان پدیده، دارای ابعاد مختلفی است. پدیدهای حقوقی است، سیاسی است و به نظر من بعد ژئوپلیتیکی یا پدیده ژئوپلیتیکی در حوزهی جغرافیای سیاسی کشور برای ما مهم است. حوزهی تعاملات، حوزهی روابط میان کشورها به شمول حسن همجواری و تحولات سیاسی که وجود دارد در روابط بین المللی، تمام اینها را میتوان از بعد ژئوپلیتیک بشناسیم، شکل گیری کشورها و شناسایی رسمی آنها را در حوزهی بین المللی میتوانیم از بعد ژئوپلیتیکی بشناسیم، همچنان هویت سیاسی، هویت حقوقی و هویت ژئوپلیتیکی. هویت ژئوپلیتیکی، بعدی است که مجموعهای از عناصری سرزمینی که پیشتر به آن اشاره کردم، به شمول عناصر مادی و معنوی را با پدیدهی سیاست پیوند میزند. و این میتواند مهمترین دیدگاه یا زاویهی دید کشور را در مناسبات قدرت، در منازعات قدرت دخیل و منافع کشور را در بعد منطقهای و جهانی تمثیل کند. قطر کشوری است که بعد حقوقی آن بسیار مشخص است و امروز قطریها خود را از حیث ژئوپلیتیک در سطح جهانی و منطقهای تعریف میکند. این بعد ژئوپلیتیکی یعنی چه؟ یعنی تمام عناصر فرهنگی، سیاسی، مادی و اقتصادی خود را به کار انداخته اند تا بتوانند، قطر را در مقیاس جهانی و منطقهای منحیث یک کشور تأثیرگذار تعریف کند. من تحقیقی را انجام داده بودم که ایران نیز همینطور.
شما ببینید که در بیست سال گذشته مفهومی بهنام ایران منطقهای از سوی استادان جغرافیای سیاسی تولید شد. یعنی چه؟ یعنی اساساً، میخواستند نشان دهند که چگونه بین دانش، قدرت، سیاست و جغرافیا، نسبتی بسیار مهم و سرنوشت ساز وجود دارد. اگر خلاصه بگویم، مفهوم پردازی دانشمندان ایرانی منجر شد به شکلگیری پدیدهای بهنام غرب آسیا که امروز در ادبیات بین الملل مطرح است. اما، اگر شما به 20 یا 30 سال پیش برگردید، چیزی را بهنام غرب آسیا در ادبیات روابط بین الملل خیلی وجود نداشته است و اگر بوده محدود بود در ساحهی فرهنگی مانند: یو ان دی پی، یونسکو و یا نهادها دیگر و اما امروز غرب آسیا یک پدیده کاملاً امنیتی و سیاسی تعریف شده و ایران خود را در متن غرب آسیا منحیث یک قدرت تعریف کرده است. این برایش منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی فوق العاده داشته است. یعنی با این تیوریپردازی، دانش در خدمت قدرت، سیاستی را پیش گرفته که منافع فوق العادهای را از لحاظ امنیتی، سیاسی و اقتصادی برایش به ارمغان آورده است.
کمی به گذشته اگر برگردیم، ما مفهومی داریم بهنام خاور میانه، مفهومی داریم بهنام آسیای میانه، مفهومی داریم بهنام جنوب آسیا. این مفاهم، مفاهمی بومی نیستند، مفاهمی هستند که قدرتهای بزرگ به اساس همان دیدگاه ژئوپلیتیکی که نسبت به جهان و منطقه داشته اند ساخته اند. مثلاً افغانستان از نگاه ژئوپلیتیکی از دید روسها بخشی از آسیای میانه محسوب میشود، از دید انگلیسیها و امریکاییها افغانستان بخشی از جنوب آسیا محسوب میشود، از دید ایرانیها افغانستان قسمتی از غرب آسیا محسوب میشود، از دید چیناییها که سیستم ژئوپلیتیکی مستقل دارد، افغانستان بخشی از شرق محسوب میشود. چرا؟ چون هر کدام این کشورها، با همان هویت ژئوپلیتیکی که در سطح بین المللی برای خود تعریف کرده اند، منافع خود را در سطح کلان تعریف کرده اند، البته این مشهور است و همهی کشورها این کار را انجام میدهند. این حوزهای است که ما عمدتاً به آن دقت نمیکنیم. مسایل حقوقی و سیاسی خیلی مهم است و باعث میشود که در واقع نتوانیم به عمق و کل موضوع پی ببریم. تنها کشوری که در این حوزه، نتوانسته است هویت ژئوپلیتیکی خود را تعریف کند، یا مجال آن را نداشته و یا اساساً نخبگان سیاسی همچنین دیدگاهی را نداشته اند حتا قطر، دیدگاه خود را دارد و تیوری پردازی میکند، اما افغانستان در طول دو قرن گذشته، مانده در همان بعد سیاسی و حقوقی کشوری به نام افغانستان. در بعد ژئوپلیتیکی ما با بخشی از حوزه ژئوپلیتیکی جنوب، غرب آسیا، آسیایی میانه و یا سیستم چین تعریف شدیم و طبیعتاً منافع ما در ذیل منافع آنها قرار گرفته است. اما افغانستان منحیث یک کشور، هویت ژئوپلیتیکی خود را تعریف نتوانسته چون اساساً درک ماهیت این مسأله نیاز به دانش ژئوپلیتیک دارد که در افغانستان تولید نشده است، هنوزی بومی نشده و هنوز کسی به آن توجه نکرده است. من یک وقتی در دانشگاه کابل مطالعه کردم، تمام نظریههای که مطرح میشد در حد یک درس تیوریکی بود که مربوط به 60 سال گذشته بود. یعنی دوره و نظریههای کهن. در وزات خارجهی ما، در وزارت داخلهی ما، در ارگانهای محل ما، همچنین دیدگاهی اصلاً وجود ندارد. بارها خودم اشاره کردم، وزرای خارجه و مسوولین هیچ توجهی در این زمنیه نمیکند. افغانستان کشوری است که ژئوپلیتیک آن نقش بسیار مهمی در امنیت، سیاست و اقتصاد کشور دارد، از این غافل ماندیم و توجه نکردیم.
آیا این امکان وجود دارد که افغانستان بتواند هویت ژئوپلیتیکی خود را تعریف کند؟ بلی! چیزی ناممکن نیست، اما زمان میخواهد، مقاومت میخواهد و دانش ژئوپلیتیک میخواهد که این باید باور شود و به وجود بیاید. آیا نخبگان ما و حوزههای دانشگاهی ما، مستعد این هستند؟ بلی! فوقالعاده، جوانانی داریم که در این حوزه فعال شوند و این تحقیقات و مطالعات شکل بگیرد. تازگیها که جا دارد من از جناب تمیم عاصی و داکتر صاحب هاشمی تشکر کنم که اینها در این حوزه توجه میکنند و این بسیار یک نوید خوب است. اگر بتوانیم این حوزه را از لحاظ مفهومی و به لحاظ نظری تقویت کنیم، مطمین هستم که در مدت 10 سال و 20 سال آینده با تعریف حوزهی ژئو پلیتیک افغانستان یا هویت ژئوپلیتیک افغانستان، ذیل هویتهای منطقهای که تعریف شده، جنوب آسیا، آسیای میانه، غرب آسیا و یا سیستم چین، میتواند افغانستان، جایگاه منطقهای خود را از لحاظ ژئوپلیتیک تعریف و منابع امنیتی، سیاسی، اقتصادی خود را تأمین کند. کماکان، در حال حاضر هم یک دلیلی که من به دیدگاه رییس جمهور غنی احترام دارم (البته شما میدانید که دیدگاه سیاسی من چه بوده) این است که ایشان کسی است که شاید آن اسکیج کلان را مطابق به آن دیدگاهی که ما داریم، چون حوزهی شان شاید ژئوپلیتیک نباشد، نداشته باشد و اما اقداماتی را که در حوزهی تجارت منطقهای، همکاریهای منطقهای، اقتصاد منطقهای افغانستان دارد انجام میدهد، نشان میدهد که در واقع بستری فراهم میشود برای این که اگر به لحاظ نظری و مفهومی ما یک تعریفی از هویت ژئوپلیتیکی افغانستان داشته باشیم، افغانستان میتواند با در نظر گرفتن آن جایگاه، هویت ژئوپلیتیک، منافع امنیتی و اقتصادی خودش را ذیل روبندیهای منطقهای و هویتهای منطقهای به دست بیاورد و این غیر ممکن نیست.
ما تجربهی آن را در مورد کشورهای همسایه و منطقه دیدیم. از این منظر بخشی از نخبگان سیاسی ما، که از سال 2011 شروع کردیم روی این حوزه که شاید لازم به نام گرفتن باشد یا نباشد، آقایان اتمر، قانونی، صیقل و دیگران ولی ابتر ماند. بعد آقای یونس قانونی معاون رییس جمهور و دیگران هم مصروف نهادهای دیگر شدند. ولی امیدوارم که حال این بحثها دوام پیدا کند و ما بتوانیم که افغانستان را منحیث یک مفهوم جدید در ادبیات منطقهای و ادبیات روابط بین المللی تعرف کنیم. تعریف منطقهای افغانستان در دراز مدت مساوی است با منافع امنیتی، اقتصادی، سیاسی افغانستان. ما اگر امروز صلح میخواهیم، صلح در افغانستان با گفتگوی سیاسی با طالبان بهوجود نمیآید، با گفتگوی سیاسی با منطقه بهدست نمیآید. در صورتی بهدست میآید که منافع ژئوپلیتکی افغانستان با منافع منطقه پیوند بخورد. باید اقتدارش را ما داشته باشیم. اعتبار این از طرف امریکا، از طرف پاکستان، از طرف کشورهای دیگر ممکن نیست. بنابر این، چنانچه پیشتر دوستان ما هم اشاره کردند، واقعاً بازگشت به این که ما یک بخشی بزرگی از داشتههای که در داخل افغانستان داریم به دلیل بی توجهی و ندانم کاریهای سیاسی به آن توجه نمیکنیم و آن را مختوم نگه داشتهایم و این باعث میشود که کماکان در این راستا به دایره سرگردانی و ناامنی بچرخیم و بعد بگوییم که مشکل از کجاست. مشکل از این است که ما به علم، به دانش و مفاهم توجه نمیکنیم و بسیار سرسری از آن میگذریم.