این مقاله در شماره نخستین فصلنامه سینا ،بهار سال 90 (ویژه حقوق و علوم سیاسی )دانشگاه ابن سینا به نشر رسید
اثرگذاری تحولات سیاسی مصر بر ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه
دکتر سردارمحمد رحیمی[1]
چکیده
دگرگونیهای سیاسی مصر و تونس، خاورمیانه را آبستن تحولات جدیدی کرده است که به نظر میرسد سبب تغییر در جغرافیای سیاسی منطقه و دگرگونی ساختارهای ژئوپلیتیکی موجود خواهد شد. پس از این تحولات، الگوهای سیاسی حاکم بر نظام منطقهای ممکن است در سه قالبِ الگوی خاورمیانهی بزرگ، الگوی خاورمیانهی اسلامی و الگوی خاورمیانهی دموکراتیک شکل گیرد. هر الگو میتواند مناسبات ژئوپلیتیکی خاورمیانه را با دیگر نظامهای منطقهای و نظام بینالملل تغییر دهد. نتایج این تحقیق نشان میدهد مسیر این تحولات، در فرجام، به تحقق الگوی خاورمیانهی دموکراتیک میانجامد. بنابراین، در نوشتار پیش رو، پیآمدهای این الگو برای خاورمیانه بررسی میشود. این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانهای و اینترنتی، فرآیند تحولات در خاورمیانه را تجزیه و تحلیل میکند.
واژهگان کلیدی
مصر، خاورمیانهی دموکراتیک، خاورمیانهی اسلامی، خاورمیانهی بزرگ، ژئوپلیتیک.
مقدمه
تحولات مصر، تونس و تداوم آن در لیبی، یمن، بحرین و در گامهای بعدی، شاید در عربستان، الجزایر، اردن و سوریه، برای پژوهشگران مسایل اجتماعی و سیاسی، موضوعی بسیار بااهمیت به شمار میرود و بررسی و پیشبینی پیآمدهای منطقهای و تحولات ساختاری در ترتیبات امنیتی، اقتصادی و سیاسی خاورمیانه بسیار اساسی است. با توجه به ویژهگیها و پیشینههای مشترک مردمان حوزهی خاورمیانه با آسیای غربی و جنوب آسیا که افغانستان نیز در همین حوزه قرار دارد، بررسی پیآمدهای ژئوپلیتیکی تحولات مصر برای حکومت و ملت افغانستان بسیار حیاتی قلمداد میشود؛ چون به جز آشنایی با احتمالات موجود میتوانند اقدامات لازم را نیز در سطح سیاست خارجی و داخلی در پیش گیرند.
1.چرا ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه؟
خاورمیانه، متشکل از حدود 22 کشور عمدتا اسلامی است که با دارا بودن حدود 30 درصد از تولیدات و 60 درصد از منابع هیدروکربنی (دراسیدل، 1369: 20) و مراکز مهم و عمدهی مذهبی و دینی، حلقهی ارتباطی بین آسیا، اروپا و آفریقا به شمار میرود و در نظام بینالملل به عنوان یک واحد سیاسی مستقل و با هویت خاص، اهمیت فوقالعادهای دارد. (همان: 25)
در خاورمیانه، سه تا چهار کشور به عنوان قدرت اصلی و بازیگران مهم منطقهای مطرح هستند. در واقع، ایران، ترکیه و مصر، سه ضلع اصلی مثلث قدرت را در خاورمیانه شکل میدهند که هر کدام به دلیل عوامل اقتصادی، امنیتی، جغرافیایی، ارتباطی و اقتصادی اهمیت ویژهای دارند. (همان) تغییرات بنیادین در هر یک از این سه کشور میتواند جغرافیای سیاسی و ساختارهای موجود منطقهی خاورمیانه را به طور کلی تغییر دهد، همانگونه که انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، ترتیبات امنیتی و ساختارهای سیاسی موجود در منطقه را تغییر داد.
بنابراین، تحولات مصر و تونس که سبب سقوط رژیم حسنی مبارک و زینالعابدین بن علی شد، به صورت دومینو در دیگر کشورهای حوزهی خاورمیانه و فراخاورمیانهای در حال پیشروی است. این وضعیت ممکن است به تغییر ساختارهای ژئوپلیتیک منطقهای و ایجاد ساختارهای نوین منطقهای در این حوزه بیانجامد.
به یقین، خاورمیانهی جدید، واحدی جغرافیایی خواهد بود که میتواند نقش سازندهای در الگوی مناسبات منطقهای ایفا کند. در این حالت، خاورمیانه به جای اینکه ناظر تنشهای سیاسی و منازعههایی باشد که در یک سدهی گذشته بر این منطقه حاکم بوده است، بسترساز مناسبات جدید مبتنی بر همکاری گروههای سیاسی و پیدایش حکومتهای مردمسالاری خواهد بود که خواهان منافع مشترک مردمی و منطقهای باشند. آزادیخواهی مردم کشورهای عربی خاورمیانه و تلاش آنها برای روی کار آوردن حکومتهای مردمسالار، نقطهی کلیدی و آغازین این تحول است، ولی پایان این مسیر پرشتاب نخواهد بود.
2.اهمیت ژئوپلیتیک مصر
مصر در تحلیلهای جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، از سه منظر اهمیت دارد:
الف) در خاورمیانه
یک ـ اشراف مصر بر کانال سوئز
کانال سوئز، آبراه مهمی برای انجام مبادلههای تجاری و نفتی جهان به شمار میرود. علاوه بر رفتوآمد کشتیهای تجاری متعدد از این کانال، روزانه، سه میلیون بشکه نفت خام تولیدی کشورهای خاورمیانه از طریق آن به بازارهای جهان انتقال داده میشود. مصر با اشراف بر این کانال، بر رفتوآمد کشتیهای تجاری، حاملهای انرژی و ناوهای نظامی نظارت میکند. (بحرینی،1389)
دو ـ پل ارتباطی آفریقا، اروپا و آسیا
مصر، نقطهی اتصال و کلید ارتباط جغرافیایی بین سه قارهی مهم آسیا، اروپا و آفریقاست. (درایسدل،1369، 185)
سه ـ یکی از ضلعهای مثلث قدرت منطقهای
مصر به همراه ترکیه و ایران، از اثرگذارترین کشورهای خاورمیانه به شمار میرود.
ب) در جهان عرب
یک ـ قرار داشتن در صف اول مبارزه با اسراییل در دوران ناصر و مهمترین متحد اسراییل در دورهی کنونی؛
دو ـ رهبری جنبش پان عربیسم در دههی 1960 و امکان خیزش دوبارهی این جریان در دههی جدید؛
سه ـ برخورداری از دانشگاههای بزرگ در جهان عرب و نقش اثرگذار این کشور در اتحادیهی عرب.
ج) در جهان اسلام
یک ـ پیشینهی تمدنی دیرپای مصر؛
دو ـ حضور جنبش اخوان المسلمین؛
سه ـ نقشآفرینی مفتیان بزرگ جامعه الازهر.
زیبیگنیو برژینسکی که در سال ۱۹۷۹، مشاور امنیت ملی رییس جمهوری وقت امریکا، جیمی کارتر بود، سالهاست دربارهی چرایی و چهگونهگی پیدایش انقلابها در سطح جهانی تحقیق میکند. وی پس از حوادثی که در تونس و به تبع آن، در مصر رخ داد، در مورد اهمیت مصر در منطقهی خاورمیانه چنین گفت: «مصر به آتشفشانی میماند که منطقه را میسوزاند». (زمانه،1389)
3.پرسش پژوهش
با توجه به تحولات در حال جریان در خاورمیانه و تغییرات سیاسی در مصر و تونس و گسترش یافتن آن به دیگر کشورهای خاورمیانه، پرسش اصلی این است که: «الگوی حاکم بر مناسبات ژئوپلیتیکی پس از سقوط حکومت مبارک و تحولات جاری در خاورمیانه چیست؟»
4.فرضیههای پژوهش
فرضیهی اول ـ الگوی حاکم مبتنی بر تقویت طرح خاورمیانهی بزرگ در راستای طرح نظم نوین جهانی به رهبری ایالات متحده امریکا خواهد بود.
فرضیهی دوم ـ الگوی حاکم مبتنی بر شکلگیری خاورمیانهی اسلامی با تثبیت قدرت گروههای اسلامی در مصر و منطقه خواهد بود.
فرضیهی سوم ـ الگوی حاکم بر شکلگیری خاورمیانهای دموکراتیک مبتنی بر مشارکت اساسی جریانهای سیاسی نوظهور مردمی در مصر و منطقه خواهد بود.
4. الگوهای متصور برای آیندهی خاورمیانه
متغیرهای داخلی و خارجی زیادی وجود دارد که بر تحولات مصر اثر میگذارند. قدرتهای خارجی هم تلاش زیادی میکنند تا روند تحولات مصر را آن گونه که میخواهند و در جهت منافع خود هدایت کنند. با توجه به شرایط موجود، پیشگویی دربارهی الگوی حکومتی آینده مصر، بسیار دشوار است. به دلیل تعدد بازیگران ملی، منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه، ماهیت و روند تحولات این منطقه، سه الگو را برای ساختار ژئوپلیتیکی خاورمیانه پس از تحولات ساختاری در مصر و تونس میتوان پیشبینی کرد: الگوی خاورمیانهی بزرگ؛[1] الگوی خاورمیانهی اسلامی[2] و الگوی خاورمیانهی دموکراتیک.[3] اکنون ویژهگیهای هر یک از این الگوها را بررسی میکنیم.
الف) الگوی خاورمیانهی بزرگ
پس از جنگ سرد و تحولات ناشی از آن، ایالات متحده امریکا به عنوان تنها قطب بازمانده از آن دوران کوشید حوزههای استراتژیک در نظام بینالملل را بازتعریف کند. به همین دلیل، جورج بوش پدر در سال 1991، استراتژی نظم نوین جهانی[4] را به عنوان استراتژی اصلی ایالات متحده امریکا در دوران پس از جنگ سرد مطرح کرد. (بیگدلی،1386) بر مبنای این راهبرد، کل نظام بینالملل به عنوان یک حوزهی استراتژیک واحد تعریف شد و این حوزهی استراتژیک به چندین حوزهی ژئوپلیتیکی مستقل تقسیم گردید. به دلیل اهمیت استراتژیک خاورمیانه، این منطقه، یکی از مهمترین حوزههای ژئوپلیتیکی در این استراتژی به شمار میرود.
مدیریت حوزهی ژئوپلیتیکی خاورمیانه با توجه به ساختار کهنهی نظامهای سیاسی موجود در آن و وجود تضادهای ساختاری بین حکومتهای این حوزه، به برنامهی استراتژیکی ویژهای نیاز داشت که در قالب ایجاد اصلاحات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در حکومتهای خاورمیانه دنبال میشد. با این حال، توسعه و اصلاحات در این حوزه با چالشهای فراوانی روبهرو شد.
بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که حمایت نکردن امریکا از حاکمان خودکامه در تونس، مصر و دیگر کشورهای عربی را باید در راستای طرح خاورمیانهی بزرگ ایالات متحده تفسیر کرد. در مقابل، گروهی دیگر بر این باورند که شتاب تحولات و خواستههای متنوع و گستردهی مردم در این کشورها نشان میدهد ایالات متحده و حکومتهای برخوردار از حمایت این کشور غافلگیر شدهاند و حمایت نکردن غرب و ایالات متحده از این حکومتها به نوعی مدیریت روند پرشتاب و سیلآسایی است که میتواند وجههی امریکا و غرب را در منطقه در صورت حمایت نکردن از معترضان در این کشورها با خطر جدّی روبهرو سازد.
این جریان، آن روی سکهی طرح خاورمیانهی بزرگ است. تقویت دولتهایی شبیه به دولت میانهروی ترکیه در سرلوحهی تغییرات قرار دارد. به همین دلیل، اتحادیهی اروپا و امریکا به سرعت، خود را در کنار مردم مصر نشان دادند و خواهان آن شدند که مبارک به سرعت، دورهی انتقال قدرت را کلید بزند. (آصف نخعی،1389) اکنون ماهیت، بازیگران و پیآمدهای این الگو را بررسی میکنیم.
یک ـ ماهیت و ویژهگی
اول ـ تعامل و نزدیکی با غرب و ایالات متحده امریکا؛
دوم ـ حفظ ساختارهای موجود منطقهای؛
سوم ـ تغییرات کند دموکراسیسازی در حکومتهای موجود منطقه؛
چهارم ـ برخورد دوگانهی غرب با کشورهای منطقه در رویارویی با دموکراسیخواهی مردمان این کشورها.
دو ـ بازیگران
اول ـ در سطح ملی و داخلی: حزب دموکرات ملی که در واقع، میراث مبارک به شمار میرود و شبکهی عمر سلیمان و نخبهگان تجاری و نظامی مصر که در طول سه دهه گذشته، قدرت را در دست داشتند و اکنون هم در ساختار حاکمهی مصر پس از مبارک نقش برجستهای دارند. بنابراین، قدرت همچنان در دست این طبقهی نخبه تجاری ـ نظامی، با مشارکت محدود گروههای اپوزیسیون نظیر اخوان المسلمین، جنبش 6 آوریل و برخی ناصریستها باقی میماند.
دوم ـ در سطح منطقهای: کشورهایی مانند الجزایر، اردن، اسراییل و تمامی حکومتهای طرفدار غرب و ایالات متحده.
سوم ـ در سطح بینالمللی: ایالات متحده و انگلیس.
مسألهی اصلی برای ایالات متحده و متحدانش، سرنوشت ژئوپلیتیک خاورمیانه است. همهی نگرانی امریکاییها این است که با سقوط رژیم مبارک در مصر، بر سر جغرافیای سیاسی حساسترین منطقهی جهان که حیاتیترین منافع امریکا در آن قرار دارد، چه خواهد آمد و تمام دغدغهی آنها این است که سیستمی در مصر بر سر کار آید که ژئوپلیتیک خاورمیانه را به هم نریزد. مهم برای امریکاییها، حفظ کارکردهای مبارک است، نه خود او و اساس سناریوی امریکا در الگوی خاورمیانهی جدید هم همین است که تعریف مصر در سناریوی منطقهای امریکا تغییر نکند. آنچه نباید تغییر کند، این موارد است:
1. مصر، موتور محرکهی روند سازش و عامل اصلی تفرقه در صفوف فلسطینیهاست. اگر مصر از روند سازش کنار بکشد یا به آن، بیاعتنا باشد، عربستان به تنهایی، توان بر دوش کشیدن این بار را نخواهد داشت و حماس به آسانی میتواند همهی سرزمین های اشغالی را در دست بگیرد.
2. مصر، عامل اصلی حفظ امنیت پیرامونی اسراییل است. اگر فرض کنیم برای امریکاییها هیچ موضوعی در خاورمیانه، مهمتر از حفظ موجودیت اسراییل و تداوم برتری راهبردی آن بر اعراب نیست، ابعاد اهمیت حفظ وضعیت سیاسی دورهی مبارک پس از سقوط وی کاملا آشکار میشود. مصر اجازه نمیدهد محاصرهی غزه بشکند، جلوی اتحاد عربی در حمایت از آرمان فلسطین و وقوع جنگهایی مانند جنگ 1967 و 1973 را گرفته است، مانع انتقال هرگونه سلاح و کالاهای استراتژیک به غزه میشود و در یک کلمه، مصر نمیگذارد دست جهان اسلام به اسراییل برسد. پس از سقوط مبارک، اسراییل دوباره با مسألهی مزمن موجودیت و این بار به صورت حادتری روبهرو خواهد شد.
سه ـ پیآمدهای منطقهای و بینالمللی
اول ـ کند شدن یا توقف روند اصلاحات و دموکراسیخواهی در منطقه؛
دوم ـ بازتولید حکومتهای وابسته در منطقه خاورمیانه؛
سوم ـ تداوم رژیمهای ناپایدار متکی به غرب؛
چهارم ـ حفظ گروهبندیهای منطقهای موجود در راستای منافع منطقهای ایالات متحده و غرب در خاورمیانه؛
پنجم ـ تضمین روابط و حفظ تعهدات گذشتهی حکومت مصر و حکومتهای منطقهی خاورمیانه با اسراییل.
قیام مردم در مصر، اضطراب استراتژیک اسراییل را در خاورمیانه افزایش داده است. «اسراییل تنها مانده است بدون هیچ همپیمانی. این از حدود دو سال قبل در پی فروپاشی همپیمانی اسراییل با ترکیه شروع شد. پس از آن بود که بنیامین نتانیاهو برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه، با حسنی مبارک، رییس جمهوری مصر ائتلاف تشکیل داد. حال اسراییل همپیمان خود را از دست داده است. در آیندهی نزدیک، مصر با مشکلات خود سرگرم خواهد بود و در روند صلح نمیتواند دخالتی داشته باشد. از این رو، اسراییل در شرق با رژیمی معلّق در اردن روبهرو خواهد شد که اسراییل را به سبب بنبست در مذاکرات صلح سرزنش میکند. در شمال هم سقوط سعد حریری در لبنان و روی کار آمدن نظام مطلوب حزبالله باعث شده اردوگاه صلح و سازش در خاورمیانه، عنصر مهمی را از دست دهد. در تشکیلات خودگردان هم محمود عباس با شبکهی الجزیره[5] در حال جنگ است که با انتشار اطلاعاتی، او را به عنوان خاین به ملت معرفی کرد. اکنون قیام در مصر این اشتها را در میان مردم فلسطین ایجاد کرده یا خواهد کرد که با ریختن به خیابانها، حکومت فاسد را برچینند. اگر همهی اینها کافی نیست، خاورمیانه اکنون با دولت ضعیف امریکا روبهروست؛ دولتی که این حس را میدهد که از مشارکت فعال در روند صلح خاورمیانه منصرف شده است».(صراط نیوز،1389)
ب) الگوی خاورمیانهی اسلامی
اسلام به عنوان دال مرکزی بسیاری از جریانها و گروههای اسلامی در خاورمیانه، همواره آمادگی خود را برای ایفای نقشهای سیاسی در این منطقه نشان داده است. در مواردی که جنبشهای مبتنی بر آموزههای اسلامی امکان به دست گرفتن قدرت سیاسی را در کشورهای خاورمیانه نمییابند، زمینه برای شکلگیری جریانهای تندرو مذهبی مانند القاعده و گروههای مشابه در برخی کشورهای اسلامی همچون عراق، سودان، یمن، افغانستان و پاکستان فراهم میشود. البته بین عمل و دیدگاه گروههای تندرو با گروهها و احزاب سیاسی اسلامی فعال که خواهان مشارکت در قدرت سیاسی یا به دست آوردن آن از طریق مسالمتآمیز هستند، باید تفاوت ماهوی قایل شد. با این حال، شکلگیری حکومت اسلامی در حوزهی خاورمیانه با الگوهایی مانند حکومت جمهوری اسلامی ایران و عربستان قابل تعریف است. بنابراین، پیدایش خاورمیانهی اسلامی، زمینه را برای حضور فعالتر چنین کشورهایی فراهم میکند. از سوی دیگر، وجود تعارض و مشکلات سیاسی در این کشورها نشان میدهد الگوی حکومتی اسلامی آنان با چالشهای فراوانی روبهروست و مدعیان فراوانی دارد.
با این وصف، شماری از این گروهها سودای ایجاد خاورمیانهی اسلامی را در سر میپرورانند. به نظر آنان، این امر به واقعیت، نزدیکتر باشد که حکومت آیندهی مصر شبیه مدل ترکیه شود یا اسلامگرایان این شانس را پیدا کنند که همانند حزب عدالت و توسعه، در قدرت، مشارکت داشته باشند. البته به نظر نمیرسد این مدل به سادهگی و سرعت یا دست کم در یکی دو دورهی آینده تحقق یابد، ولی اگر اسلامگرایان بتوانند برنامهی مدونی در مصر طرحریزی کنند و در طول زمان، پاسخگوی نیازهای مردم در همهی جنبهها باشند، به طور طبیعی خواهند توانست راههایی برای دستیابی به قدرت پیدا کنند.
یک ـ ماهیت و ویژهگی
اول ـ تأکید بر هویت مذهبی و عربی در خاورمیانه با قرائتهای خاص و عموما متضاد و متعارض؛
دوم ـ تعارض با جهان غرب؛
سوم ـ تعارض با اسراییل و احتمال لغو یا بیاعتنایی به معاهدهی کمپ دیوید؛
چهارم ـ دگرگونی شدید در جغرافیای سیاسی منطقه.
دو ـ بازیگران
اول ـ در سطح ملی و داخلی: جنبش اخوان المسلمین و گروههای همسو که در انتخابات پارلمانی سال 2005، حدود 20 درصد از مجلس را در اختیار خود داشتند. (سایت پرس تی وی، 1389)
دوم ـ در سطح منطقهای: کشورهایی مانند ایران و گروههایی در عربستان، امارات، کویت، فلسطین و لبنان؛
سوم ـ در سطح بینالمللی: حمایت گروههای سیاسی اسلامی در جهان اسلام و عرب.
سه ـ پیآمدهای منطقهای و بینالمللی
اول ـ تقویت جریانهای اسلامی رادیکال در خاورمیانه مانند حماس و حزبالله؛
دوم ـ تشدید مخاصمات با اسراییل و بیاعتباری پیمان کمپ دیوید (1978): اعضای ارشد حزب اخوان المسلمین، پیمان کمپ دیوید را تهدیدی جدّی برای امنیت و اقتصاد مصر و علت واقعی ضعف نظامی و اقتصادی این کشور میدانند. «آنان تأکید دارند که ناتوانی برخی نظامهای عربی از جمله مصر این سؤال را بین مسلمانان ایجاد کرده که پیمان صلح با اسراییل در حالی که مسلمانان در فلسطین اشغالی یا لبنان همواره هدف واقع میشوند، چه سودی دارد؟ همچنین به اعتقاد این گروه، هر کسی که در مصر دربارهی اجرای اصلاحات در کشورش سخنی بگوید، با مسألهی پیمان کمپ دیوید روبهرو میشود و اجرای اصلاحات سیاسی که مهمترین آن، آزادی عقیده و تشکیل احزاب است، به دلیل این پیمان با مانع روبهروست. کمپ دیوید در درجهی اول از امنیت اسراییل دفاع میکند. بنابراین، مصر با این معاهده، دستبسته است و خطرناکتر از آن، این است که حاکمیت مصر در [صحرای] سینا، ناقص است. [پس] لغو این پیمان، ضروری است». (سایت باشگاه، 1387)
سوم ـ بلوکبندی منطقهای بر اساس عامل مذهب و عربگرایی و برهم خوردن ترتیبات امنیتی منطقهای در حال حاضر؛
چهارم ـ از دست رفتن مصر به عنوان متحد منطقهای امریکا: مراکز تحقیقاتی استراتژیک اسراییلی با ابراز نگرانی از اوضاع مصر معتقدند: «ممکن است [نام] اوباما در تاریخ امریکا به عنوان رییس جمهوری ثبت شود که موجب از دست رفتن ترکیه، لبنان و مصر شد و در دوران ریاست جمهوری او، ساختار همهی پیمانهای سیاسی و منطقهای ایالات متحده در خاورمیانه فرو ریخت. اوباما ریاست جمهوری خود را با سفر به ترکیه، مصر و عربستان آغاز کرد و در سخنرانی خود در قاهره و آنکارا تلاش کرد تا روابط جدیدی میان ایالات متحده و جهان اسلام شکل بدهد، اما اکنون متحدان او یکی یکی فرو میریزند. این ضعیف شدن امریکا به طور کلی، دوستان این کشور را تحت تأثیر قرار خواهد داد. اوباما اکنون در یک مخمصه گیر افتاده است. یک تفکر این است که او خود را همراه با تظاهرکنندهگان عرب نشان دهد، اما یک ابرقدرت، خود را در معرض جنبشهای حقوق مدنی قرار نمیدهد. اگر اوباما اکنون متحدان خود را رها کند، چه کسی در آینده به امریکا اعتماد خواهد کرد؟» (صراط نیوز،1389)
پنجم ـ تداوم الگوی بیثباتی در خاورمیانه: برخی کارشناسان عقیده دارند که ناتوانی سیاست خارجی اوباما در تحولات خاورمیانه سبب از دست دادن مصر و متحدان منطقهای امریکا در خاورمیانه شده است و در فرجام، بیثباتی در خاورمیانه جایگزین ثبات نسبی کنونی در منطقه خواهد شد. همانگونه که ایران در دوران کارتر بر اثر تحولات انقلاب اسلامی در این کشور، در سال 1979 و در دورهی حکومت کارتر از کشوری دوست و متحد به کشوری دشمن و مخالف تبدیل شد.
پان عربیسم جدید؛ پاسخ احتمالی به ناکامی دو الگوی خاورمیانهی بزرگ و خاورمیانهی اسلامی
اگر هیچ یک از الگوهای خاورمیانه بزرگ و خاورمیانهی اسلامی نتواند در میانمدت، پاسخی مناسب به خواستههای مردم مصر و جهان عربی خاورمیانه بدهد، امکان بازگشت به هویت عربی و قومی در جهان عرب، دور از ذهن نخواهد بود. در این صورت، جریان پان عربیسم در جهان عرب که تحولات مصر پس از جنگ سرد، مرجع آن شد، در فضای تحولات جدید که باز هم مصر، مرجع آن است، در قالب پان عربیسم جدید[6] بازتولید میشود، به ویژه آنکه به دلیل ماهیت و ویژهگی دو الگوی یادشده، شکست آنها قریب به یقین به نظر میرسد.
افزون بر آن، دیگر جریانهای فرهنگی موجود در منطقه به ویژه الگوی پان ترکیسم جدید که ترکیه پس از قدرتگیری حزب عدالت و توسعه در حال اجرای آن است و تلاشهای ایران در قالب الگوی پان پارسیسم[7] و پان ایرانیسم[8] با مخلوط اسلامی میتواند در مقابل، مسیر تحولات مصر و جهان خاورمیانهی عربی را به سمت الگوی پان عربیسم جدید هدایت کند. «بنابراین، یکی از خواستهای معترضان این است که مصر به تأثیرگذاری مجدد در منطقه و ارایهی الگوی مصری بازگردد. این الگو را ناصریستها الگوی ناصر میدانند». (سایت ایران دیپلماسی،1389)
ج) الگوی خاورمیانهی دموکراتیک
افزایش ارتباطات، در دسترس بودن اینترنت و استفاده از شبکههای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه، باشگاهها، دانشگاهها و گسترش فضای رسانهای سبب شده است نسل جدیدی از نخبهگان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در حوزهی جهان عرب و خاورمیانه، خواهان شکلدهی فضای سیاسی و فرهنگی تازهای مبتنی بر خواستههای بومی ساکنان این کشورها باشند. این الگو ویژهگیهایی دارد که امکان همگرایی میان خواستهها و منافع گروههای سیاسی و اجتماعی متعدد موجود در فضای پس از تحولات خاورمیانه را فراهم خواهد کرد.
یک ـ ماهیت و ویژهگی
اول ـ تقویت نهادهای دموکراتیک و شبکههای اجتماعی و افزایش تعامل بین جوامع و حکومتهای دموکراتیک منطقه بر اساس منافع مشترک؛
دوم ـ حفظ ساختارهای منطقهای با تعدیل سیاستهای منطقهای و شکلدهی ساختارهای جدیدتر؛
سوم ـ جمعگرایی دیدگاهها و خواستههای متعارض موجود در فضای متکثر پس از تحولات.
دو ـ بازیگران
اول ـ در سطح ملی و داخلی: گروههای مردمی در مصر و جهان عرب به ویژه سکولارها و غیرمذهبیها، مانند:
1.جریان 6 آوریل، گروههایی از جوانان مصری هستند که بیشتر پس از سال 2008 و به وسیلهی شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک[9] و توییتر[10] با هم ارتباط داشتند و در جنبش اعتراضی مصر در طول 18 روز التهاب، نقش اصلی را در میدان التحریر قاهره ایفا کردند.
2.جریان جمعیت ملی تغییر به رهبری محمد البرادعی که کمپین یک میلیون امضا را برای تغییر قانون اساسی سازماندهی کرد و چهره شناخته شدهای در مصر و جهان عرب است.
3.حرکت الکفایه مصر (مصر برای تغییر) که جمعی از استادان دانشگاه و نخبهگان مصر برای اصلاحات در مصر بنا نهادند و از سال 2004 به بعد فعالیت دارد. (سایت افران،1389)
دوم ـ در سطح منطقهای: کشوری همچون ترکیه با الگوی موفق خود در حوزهی اقتصادی و حل مشکلات سیاسی و در پیش گرفتن استراتژی مشکلات صفر[11] (سایت جام جم،1389) توانسته است توجه نخبهگان سیاسی در جهان عرب و غیر عرب را به خود جلب کند. افزون بر آن، کشوری مثل عراق نیز به الگو بدل شده است؛ زیرا با مشارکت گروههای سیاسی، قومی و مذهبی پا گرفته است؛ همانها که در رژیم گذشته، از عرصهی قدرت، دور مانده بودند.
سوم ـ در سطح بینالمللی:
1.جنبشهای سیاسی و اجتماعی در جهان اسلام و غیر اسلام که خواهان گسترش آزادیهای مدنی و سیاسی و مخالف سیطرهی غرب در منطقه هستند، مدافع این الگو در خاورمیانه خواهند بود.
2.کشورهایی همچون چین، هند و روسیه که تب دموکراسیخواهی و تحولات ناشی از آن را بیشتر به نفع خود میبینند، فکر میکنند این الگو در کوتاهمدت، از مداخلهی بیشتر ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی در خاورمیانه خواهد کاست.
سه ـ پیآمدهای منطقهای و بینالمللی
تثبیت الگوی خاورمیانهی بزرگ در درازمدت سبب تغییر در الگوی همکاری، رقابت و منازعه در این حوزه خواهد شد. با این حال، این الگو امکان همخوانی جریانهای سیاسی و تغییر در مناسبات را به صورت مسالمتآمیز و بر اساس الگوی همیارانه فراهم خواهد آورد. این پیآمدها را میتوان چنین برشمرد:
اول ـ تعدیل ساختارهای منطقهای با حضور مصر به عنوان کشوری قدرتمند و دارای پیشینهی تمدنی، فرهنگی و تاریخی؛
دوم ـ حل مناقشهی اعراب و اسراییل با تأکید بر خواست مردم فلسطین و حمایت از اقدامات حکومت خودگردان فلسطین.
از دست رفتن مصر به عنوان متحد بی چون و چرای اسراییل با توجه به روابط تیرهی اسراییل و ترکیه پس از اجلاس داووس و برخورد بین رؤسای جمهوری ترکیه و اسراییل؛ اردوغان و شیمون پرز، اسراییل را در تنگنای جدیدی قرار خواهد داد که لازمهی خروج از این وضعیت، تسریع در روند مصالحهی اسراییل با حکومت خودگردان فلسطین خواهد بود. اسراییل در گذشته میکوشید از شکاف بین ارتش سکولار و حزب حاکم اسلامی در ترکیه در راستای منافع اسراییل استفاده کند. همچنین در دیدگاه کارشناسان و تحلیلگران اسراییل، بازی دوگانهی مصر در قالب روابط مستحکم با اسراییل و حمایت از جهاد مردم فلسطین، بخشی از بازی حکومت مصر با گروههای اسلامی و در قالب روابط مستحکم مصر و اسراییل تعبیر میشد.
سوم ـ بازتعریف جایگاه خاورمیانه در نظام بینالملل مبتنی بر منافع گروههای همسود مردمی در سراسر این حوزه و خروج از فضای بستهی سیاسی و محدود خاورمیانهی بازمانده از جنگ سرد: این موج، ناظر به کنار گذاشتن رهبران و حاکمان نسل جنگ سرد است. این اتفاق در ترکیه افتاد و جامعهی ترکیه، مخالفت خود را با حضور نخبهگان جنگ سرد در قدرت نشان داد. البته در اینجا مسألهی اصلی فقط سن نیست. در واقع، منظور از نخبهگان جنگ سرد، کسانی هستند که در فضای جنگ سرد زندگی میکنند و نگاهشان به مسایل، نگاه امنیتی است و فرضشان این است که میتوان هر مسألهای را ابتدا به مسایل اقتصادی تقلیل داد و چنانچه مؤثر نبود، از طریق مسایل امنیتی حل کرد. این جهانبینی نسلی در خاورمیانه است که مبارک و نخبهگان نظامی اطراف او و حتا عمر سلیمان، مصداق آن به شمار میروند.
چهارم ـ افزایش نقش حکومتهای مردمسالار مانند ترکیه در اثرگذاری و رهبری کشورهای خاورمیانه: «ترکیه به استقبال شرایط جدید میرود و با تمام قوا به سمت جایگزینی مصر در تحولات خاورمیانه حرکت میکند. در واقع، در این بین، مقامهای ترکیه و حزب عدالت و توسعه به این نتیجه رسیدهاند که این فرصت را مغتنم بشمارند و این کشور را هر چه بیشتر در عرصهی تحولات خاورمیانه مطرح کنند. علاوه بر این، ترکیه تلاش میکند تا الگوی سیاسی خود را نیز در منطقه ترویج کند. حتا روزنامههای ترک، حرکات اخیر مردمی در تونس و مصر را الهام گرفته از تجربهی موفق این کشور میدانند. البته سخنان اخیر راشد الغنوشی، از رهبران جنبش مردم تونس که الگوی موردنظرش برای آیندهی تونس را به الگوی موجود در ترکیه نزدیکتر دانست، این ادعاهای روزنامههای ترکی را تأیید میکند.
گذشته از این مسایل، موضوع مهم در حال حاضر، نگاه ترکیه به تحولات منطقه است. ترکیه تلاش میکند که خودش را به عنوان بازیگر فعال منطقهای و بازیگری که سیاست مستقلی را ایفا میکند، معرفی کند. بر مبنای تعریفی که کادر رهبری ترکیه همچون اردوغان، داوود اوغلو و عبدالله گل ارایه میدهند، میخواهند جایگاه سیاسی ترکیه را در معادلات آیندهی منطقهای افزایش دهند. هم از نظر روابط اقتصادی که با این کشورها برقرار میکنند و هم از این نظر که نشان دهند ترکیه دارای ظرفیت بالایی برای چانهزنی و بازی سیاسی در معادلات منطقهای یا تصمیمگیریها در خاورمیانه است. ضمن اینکه ترکیه، نه تنها نیمنگاه، بلکه تمام امیدش این است که بتواند در آینده، وارد مذاکرات صلح خاورمیانه به عنوان یک بازیگر مطرح شود؛ مسألهای که به شدت اسراییلی ها را نگران کرده؛ چرا که ترکیه در مقایسه با همپیمان در حال سقوطشان، مصر، موضعی به مراتب سرسختانهتر برای ایفای حقوق مردم فلسطین اتخاذ خواهد کرد». ( سایت فرارو،1389)
پنجم ـ ادامهی روند مردمسالاری در کشورهای منطقه و تکیه بر ملتها به جای دولتها.
ششم ـ تقویت همکاریهای منطقهای و فرامنطقهای در قالب اتحادیههای منطقهای جدید مانند اتحادیهی خاورمیانه و تقویت اتحادیههای نوتأسیس بین اروپا و خاورمیانه مانند اتحادیهی مدیترانهای[12] که فعالیت محدود دارد و تأسیس نهادهای جدید مانند اتحادیهی آفریقا ـ خاورمیانه برای آینده.
نتیجهگیری
ساختارهای سیاسی کهنه و ناکارآمد کشورهای عربی در حوزهی خاورمیانه، بیشتر میراث جنگ سرد هستند و توان مقاومت در برابر خواستههای مردمی این کشورها را ندارند. به همین دلیل، تحولات و دگرگونیهای سیاسی در مصر و تونس و در ادامه، لیبی، یمن، بحرین و شاید پسانتر، الجزایر، سوریه و عربستان، نویدبخش شکلگیری الگوی جدیدی برای خاورمیانه است. در این میان، نقش مصر در فرآیند این تغییر، با توجه به اثرگذاری آن در سه حوزهی خاورمیانه، جهان اسلام و جهان عرب و مطرح بودن به عنوان یکی از سه ضلع مثلث قدرت در خاورمیانه، برجسته و سرنوشتساز است.
با در نظر گرفتن الگوهای موجود و ویژهگیها و پیآمدهای آنها به نظر میرسد:
1. الگوی خاورمیانهی اسلامی، آبستن تضادها و کشمکشهایی خواهد شد که تجربهی گروههایی نظیر اخوان المسلمین به عنوان موتور محرک این الگو در مسیر تحولات سه دههی گذشته نشان میدهد این گروهها، بیشتر خواهان مشارکت و سهمگیری در قدرت سیاسی هستند تا تصاحب قدرت. خاورمیانهی اسلامی حول الگوی واحدی نمیگردد و تعارضهای مفهومی و عملی بسیاری در مورد شکلگیری این الگو وجود دارد.
2. الگوی خاورمیانهی بزرگ هم با توجه بر تأکید بر حفظ ساختارهای قدیمی و حاکمان خودکامه و مستبد جهان عرب، پاسخگوی خواستههای روزافزون و پرشتاب دموکراسیخواهی و آزادیخواهی مردم خاورمیانهی جدید نیست. حمایت غرب و ایالات متحده هم دیگر نمیتواند تضمین کافی برای برقراری نظم و ثبات در خاورمیانه باشد.
3. الگوی خاورمیانهی دموکراتیک که مورد نظر این پژوهش است، هم حمایت درونی اقشار و گروههای بزرگ مردمی در خاورمیانه و مصر را به همراه دارد و هم امکان مشارکت بیشتر گروههای سیاسی وفادار به ارزشهای دموکراتیک را در ساختار قدرت فراهم میکند.
تحقق الگوی خاورمیانهی دموکراتیک به گذار از چالشها و فرآیندهایی نیاز دارد. از آن جمله ممکن است شکلگیری ناقص الگوهای اسلامی، عربی و غربی خاورمیانه، مقدمه و پیششرط لازم برای شکلدهی به خاورمیانهی دموکراتیک باشد. با این حال، فرآیند تغییر و حرکت به سوی خاورمیانهی دموکراتیک، برگشتناپذیر خواهد بود و این تحول ساختاری سبب تغییر جایگاه کشورها در نظام منطقهای جدید و تغییر الگوهای رقابت، همکاری و منازعه در سطح منطقهای و بینالمللی و در مقیاسی بزرگتر، سبب بازتعریف جایگاه خاورمیانه در نظام بینالملل خواهد شد.
فرجام خاورمیانهی جدید به عنوان واحدی اثرگذار در نظام بینالملل با توجه به منابع عظیم هیدروکربنی و موقعیت ارتباطی بین آفریقا، آسیا و اروپا به جز تعامل سازندهی این حوزهی جغرافیایی با دیگر واحدهای کلان منطقهای همچون شبه قاره، اتحادیهی اروپا، آسیای میانه و اتحادیهی آفریقا نخواهد بود. این وضعیت نیازمند آن است که خاورمیانهی جدید حول یک دال متعالی منسجم شود. دموکراسیخواهی و دموکراتیزه شدن با الگوهای موفق منطقهای، دورنمایی روشن برای خاورمیانه جدید پدیدار ساخته است.
با در نظر گرفتن پیآمدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی خیزشهای مردمی در کشورهای عربی و نیز در سطح کلان، خاورمیانه میتواند با بازتعریف جایگاه خود در تعاملات کلان منطقهای و برخورداری از حکومتهای مردمی، نقشی بهسزا ایفا کند. در گام نخست، همکاریهای گستردهی خاورمیانه در قالبهای جدید منطقهای مانند اتحادیهی خاورمیانهای ـ اروپایی و تقویت سازوکارهای اتحادیهی مدیترانهای[13] میتواند بستر مناسبی برای تعامل گستردهی ساکنان خاورمیانهی جدید با نظام بینالملل باشد.
اگر روند کنونی تحولات یادشده در جهان عرب متوقف نشود یا سبب بازتولید نظامهای خودکامه و غیرمردمی نگردد، شکلگیری سازمانهای منطقهای جدید میتواند بستر جغرافیای مناسبی برای همگرایی و تشکیل سازمانهای منطقهای نوپا در این حوزه باشد. خاورمیانهی جدید باید بتواند از ظرفیت بالای خود در قالب اتحادیههای فرامنطقهای مانند سازمان همکاری و امنیت اروپا[14] و اتحادیهی مدیترانهای برای کمک به رشد دموکراسی و ظرفیتسازی در نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، استفادهی هوشمندانه و لازم را ببرد.
فهرست منابع
1ـ آصفنخعی، فروزان (1389)، «نقش ارتش در الگوی تغییر در مصر»، http://aftabnews.ir/vdcgqq9qwak9xq4.rpra.html ، بازیابی در: (۱۸/11/۱۳۸۹).
2ـ بحرینی، سید کریم (1389)، «تأثیر تحولات مصر بر اقتصاد خاورمیانه»، http://www.imamatjome.com/Articles/ArticlesShow.aspx?Id=1178 ، بازیابی در: (4/12/1389).
3ـ بیگدلی، علی (1389)، «نگاهی به ماهیت استراتژی امریکا در خاورمیانه»، http://geopolitic.blogfa.com، بازیابی در: (18/12/1389).
4ـ درایسدل، آلاسیدر و جرالد ایچ بلیک (1369)، جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه: درّه میرحیدر مهاجرانی، تهران: وزارت امور خارجهی ایران.
5ـ کمپ، جفری و رابرت هارکاوی (1383)، جغرافیای استراتژیک خاورمیانه، ترجمه: سید مهدی حسینی متین، تهران: پژوهشکدهی مطالعات راهبردی.
6ـ سبحانی، محمدعلی (1389)، «انقلاب مصر، تحولات خاورمیانه را به کدام سو میکشاند؟»، http://www.khabaronline.ir/news-130048.aspx ، بازیابی در: (26/11/1389).
7ـ سایت دیلی لینک (1389)، «نقش امریکا در تحولات خاورمیانه»، http://dailylink.ir/weblog.php?id=86 ، بازیابی در: (14/12/1389).
8ـ سایت زمانه (1389)، «مصر، آتشفشانی است که منطقه را میسوزاند»، http://www.zamaneh.ir/Show.aspx?Id=10125 ، بازیابی در: (15/12/1389).
9ـ سایت آفتاب (1389)، «کمپ دیوید؛ معاهدهی ننگین»، http://www.bashgah.net/pages-12570 .html، بازیابی در: (12/12/1389).
10ـ سایت نیما (1389)، www.nima.mil، بازیابی در: (12/12/1389).
11ـ سایت ویکی پدیا (1389)، www.wikipedia.com ، بازیابی در: (14/12/1389).
12ـ سایت آفتاب (1389)، «واقعیتهای پنهان در طرح اتحادیهی مدیترانهای»، http://www.aftab.ir/articles/view/politics/diplomacy/c1c1210578381_sarkozy_p1.php، بازیابی در: (17/12/1389).
13ـ سایت فرارو (1389)، «دورخیز ترکیه برای پر کردن جای خالی مصر»، http://www.fararu.com/prtdf509.yt0jx6a22y.html ، بازیابی در: ( 17/12/1389).
14ـ سایت جام جم (1389)، «ترکیه و سیاست به صفر رسانیدن مشکلات»، http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100832674049 ، بازیابی در: (17/12/1389).
15ـ سایت ایران دیپلماسی (1389)، «بازگشت مصر به معادلات منطقه با الگوی مصری»،http://iraniandiplomacy.ir/index.php?Lang=fa&Page=24&TypeId=1&ArticleId=10237&BranchId=10%20&Action=ArticleBodyView ، بازیابی در: (15/12/1389).
16ـ سایت افران (1389)، «مصر»،
http://www.afran.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=1055 ، بازیابی در: (10/12/1389).
17ـ سایت صراط نیوز (1389)، «بیلیاقتی اوباما؛ عامل اصلی شکست امریکا در ترکیه، مصر و لبنان»، http://www.seratnews.ir/fa/pages/?cid=16361، بازیابی در: (14/12/1389).
18ـ هانیزاده، حسن (1389)، «انتخابات مصر و آیندهی اسلامگرایان»، سایت پرس تی وی، http://edition.presstv.ir/detail.fa/152302.html، بازیابی در: (10/12/1389).
[1] . Great Middle East.
[2] . Islamist Middle East.
[3] . Democratic Middle East.
[4] . New World Order.
[5] .Al Jazeera TV.
[6] . Neo pan-arabism.
[7] . Pan-parsism.
[8] . pan-iranism.
[9]ـ .Facebook.
[10]ـTwitter.
[11] ـZero Problems.
[12] . Mediterranean Union (UFM).
اتحادیهی مدیترانهای، سازمان همکاری چندجانبه است که شامل 43 کشور از اروپا و حوزهی مدیترانه میشود.
[14] . Organization for Security and Co-operation in Europe (OSCE).