روند شکلگیری مرزهای سیاسی افغانستان
دکتر سردار محمد رحیمی؛ استاد جغرافیای سیاسی
چکیده:
مرزهای سیاسی کنونی افغانستان از نوع مرزهای تحمیلی بوده که عمدتاً تحت تأثیر رقابتهای سیاسی و منازعات قدرت انگلیس و روسیه تزاری در قرن 19 در جریان بازی بزرگ بوجود آمده است. پرهیز از رویارویی مستقیم این دو قدرت نظری و سیاسی در آن دوره افغانستان را به عنوان یک منطقه حایل بین آنها قرار داده و مرزهای سیاسی آن کشور را طی چندین معاهده تعیین و تثبیت نمودند. در این تحقیق به چگونگی روند تعیین و تثبیت مرزهای سیاسی معاصر افغانستان تحت تأثیر این رقابتها پرداخته شده است.
واژگان اصلی، مرزهای سیاسی، روسیه تزاری، انگلیس، بازی بزرگ
روند شکلگیری مرزهای سیاسی افغانستان
دکتر سردار محمد رحیمی؛ استاد جغرافیای سیاسی
چکیده:
مرزهای سیاسی کنونی افغانستان از نوع مرزهای تحمیلی بوده که عمدتاً تحت تأثیر رقابتهای سیاسی و منازعات قدرت انگلیس و روسیه تزاری در قرن 19 در جریان بازی بزرگ بوجود آمده است. پرهیز از رویارویی مستقیم این دو قدرت نظری و سیاسی در آن دوره افغانستان را به عنوان یک منطقه حایل بین آنها قرار داده و مرزهای سیاسی آن کشور را طی چندین معاهده تعیین و تثبیت نمودند. در این تحقیق به چگونگی روند تعیین و تثبیت مرزهای سیاسی معاصر افغانستان تحت تأثیر این رقابتها پرداخته شده است.
واژگان اصلی، مرزهای سیاسی، روسیه تزاری، انگلیس، بازی بزرگ
بیان مسأله:
از عمدهترین مسایل در جغرافیایی سیاسی نوع شکل و موقعیت مرزهای سیاسی کشور میباشد. شکل و موقعیت کشورها که تابعی از چگونگی تثبیت مرزهای سیاسی کشور محسوب میشود وضیعت ژئوپلتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی کشورها را مشخص مینماید که در تحصولات سیاسی و نظامی کشور نقش مهم و اساسی را بازی مینمایند.
هم اکنون منبع بسیاری از منازعات و کشمکشها بین کشورها و بخصوص کشورهای همسایه موضوع تعیین و تثبیت مرزهای سیاسی این کشورها است. که باعث به وجود آمدن تهدیدات امنیتی منطقهای و بین المللی میگردد. از همین رو رابرت فراست[1] میگوید وجود رابطه مناسب میان همسایگان در گرو وجود حصارهای مناسب در میان آنها است. در حال حاضر بسیاری از کشورها با مشکل اختلافات مرزی مواجه هستند که در بسیاری از موارد دامنه موضوعات به جنگهای مسلحانه نیز کشیده شده است. بطور مثال منازعات مرزی بین هند و پاکستان در مورد مسأله کشمیر، افغانستان و پاکستان در مورد خط دیورند، عراق و کویت، یونان و ترکیه، لیبی و چاد، یمن و عربستان و ... .
مرزهای کشور افغانستان با تاریخ کهن و فرهنگ سیاسی بیش از پنج هزار ساله خود در طی ادوار تاریخی و ثابت نمانده بنابر تحولات سیاسی حدود آن در تغییر بوده گاهی دامنه آن بسیار گسترده و زمانی بنابر حوادث سیاسی بسیار محدود میگردید. به این ترتیب وسعت مرزهای افغانستان در برهههای مشخص زمانی مظهر اقتدار و حاکمیت سیاسی افغانستان و جایگاه شایسته آن در فرهنگ روابط بین المللی دانسته شد. و بالعکس محدود شدن دامنه مرزهای سیاسی آن حاکی از تهاجمات و تجاوزات بیگانگان بوده که در نتیجه آن امروز افغانستان بعنوان یک کشور محاط به خشکی تبدیل شده و با مشکلات اقتصادی و جغرافیایی ناشی از آن دست و پنجه نرم میکند.
شکل امروزی سرزمین افغانستان که بصورت یک مشت بسته میماند نتیجهی یک قرن رویارویی دو ابر قدرت سیاسی قرن 19 یعنی روسیه تزاری و بریتانیای کبیر میباشد. در دوران بازی بزرگ امپراطوری پطر کبیر همواره در آروزوی دستیابی به آبهای گرم جنوب همواره بر سرزمینهای جنوب روسیه چشم طمع داشته و عملیاتهای گسترده تهاجمی را دامن میزند از دیگر سو کمپانی هند شرقی که نماینده سیاسی، نظامی بریتانیا در هند شرقی به شمار میرفت همواره از پیشرفت و نفوذ روسیه در نقطه تماس با هند در هراس و نگران بود. این وضعیت به سرزمین افغانستان که حد فاصل بین امپراطوری روس تزاری و کمپانی هند شرقی بود موقعیت حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی میبخشید.
رقابت انگلیس و روسیه تزاری در بازی بزرگ قدمه ای برای تثبیت مرزهای سیاسی افغانستان معاصر
در سالهای آغازین قرن 19 قوای روسی به سمت جنوب پیش میآمدند و از طریق قفقاز، که در آن هنگام محل سکونت قبایل خشن مسلمان و مسیحی بود، به سوی شمال ا ران و افغانستان سرازیر شدند. همانند پیشروی عظیم روسیه به سمت غرب به طول سیبری در دو قرن پیش، ابتدا به نظر نمیرسید اقوام و روسها تهدید جدی برای منافع بریتانیا باشد. البته کاترین کبیر مرتب در فکر اعزام قوا در هند بود و پسرش پل در سال 1801 تا آنجا پیش رفت که قوای تهاجمی به آن سمت گسیل کند. ولی این قوا اندکی بعد به علت مرگ تزار به وطن بازگشت، با این همه، در آن روزها کسی روسها را چندان جدی نمیگرفت ونرزدیکترین پایگاه مرزیشان آنچنان دور بود که برای متصرفات کمپانی هند شرقی تهدیدی به شمار نمیآمد.
اما در سال 1807 خبری به لندن رسید که موجب نگرانی شدید دولت بریتانیا و مدیران کمپانی شد، ناپلئون بناپارت، سرعت از پیروزیهای درخشانش در اروپا، به جانشین پل، تزار الکساندر اول پیشنهاد کرد متفقاً به هند حمله برند و آنجا را از سلطه انگلیسیها خارج سازند (هاپکرک، 1379، ص16).
در واقع انگلیسیها تا آن زمان به راههای سوق الجیشی زمینی دسترسی دشمنان به هند توجه نکرده بودند و توجه خود را بیشتر به باز نگاه داشتن راههای آبی معطوف کرده بودند. روسها و سپاهیان ناپلئون به راحتی میتوانستند از طریق خاک افغانستان هند را مورد حمله قرار دهند. کاری که بسیاری از شاهان ایرانی و افغان از آن طریق چندین بار به هند حمله و آن را متصرف شدند.
چنان به نظر میرسد که از این زمان به بعد موقعیت سیاسی افغانستان بعنوان یک کشور مهم استراتژیکی برای انگلیسیها و روسها مطرح میشود. چرا که دولت هند شرقی دستوراتی را به اجرا درآورد که طی آن مسیرهای منتهی به هند از طریق افغانستان شناسایی و نقشه برداری شود که رؤسای کمپانی بتوانند در مورد مناسبترین منطقه برای توقف و نابودی دشمن تصمیم بگیرند. همزمان در هیئت سیاسی نزد شاه ایران و امیر افغانستان، که قلمروشان لاجرم در مسیر قرار داشت، اعزام شد تا آنان را از هرگونه ارتباط با دشمن برحذردارند.
هرچند تحدید حمله مشترک روسها و فرانسویها به هند تحقق نیافت. ولی پس از شکستهای سنگینیناپلئون و بازگشت آنها به اروپا، اینبار تهدید جدید و جدی برای هند از طرف روسها بوجود آمد، روسهای بلند پرواز آماده و سرشار از اعتماد به نفس دست بردار نبودند و راه پیشروی در ناحیه قفقاز را آغاز نمودند.
سرعت پیشروی روسها به طرف نواحی منتهی به افغانستان کلکته و لندن را به طور فزایندهای نگران ساخت. دیری نگذشت که این منطقه حایل، و از نظر سیاسی بسیار مهم، میدان وسیع ماجرا جویی افسرانی و کاشفان جوان و بلند پرواز طرفین گردید. مسیر سپاهیان که برای روزی که جنگ به این منطقه کشیده شود باید شناسایی میشد.در نیمه نوزده، شهرهای مسیر کاروانها و خاننشینهای جاده قدیم ابریشم یکی پس از دیگری بهدست روسها میافتاد.
چنانچه در آغاز قرن 19 مسافتی حدود 2000 میل در امپراطوری روسیه و بریتانیا را در آسیا از هم جدا میکرد. این فاصله در پایان قرن به کمتر از چند صد میل و در قسمتهایی از ناحیه پامیر به کمتر از 20 میل کاهش یافته بود، در واقع بازی بزرگ به اوج هیجان و فرجام خود هرچه نزدیکتر میشد علاقه انگلیس و روسیه برای تهدید حدود و مرزهای سیاسی مشخص برای تعیین محدود قلمرو این دو امپراطوری در قالب سرزمین افغانستان رنگ واقعیتری به خود گرفت (هاپکرک، 1379، ص19).
هر چند انگلیسیها که روابط دوستانهای با پادشاهان افغانستان داشتند و مایل بودند تا افغانستان بعنوان یک منطقه بیطرف با مرزهای سیاسی مشخصی از جانب روسیه به رسمیت شناخته شود اما مدتی زمان لازم بود تا روسیه نیز به این مسأله رضایت دهد. در واقع وقتی روسیه پس از شکست در جنگ با ژاپنیها در 5 سپتامبر 1905 مجبور شد پیمان صلحی را با این کشورامضاء نماید، کم کم به پایان بازی بزرگ نزدیک میشویم. در ادامه روسها و انگلیسیها در توافقنامهای در اوت 1907 آمادگی خود در را برای پایان رویارویی دو امپراتوری در آسیا با ایجاد یک کشور حایل یعنی افغانستان اعلام نمودند.
بازی بزرگ نقطه آغاز برای تثبیت مرزهای سیاسی افغانستان در ادامه توافقنامه روسیه و انگلیس برای تعیین مرزهای رویارویی این دو امپراطوری بود.
مرزهای سیاسی افغانستان معاصر
اکثر مورخان احمدشاه ابدالی را مؤسس افغانستان نوین میشناسند. با قتل نادرشاه در 19 ژوئن 1747 و بازگشت افغانان سپاه وی به سوی قندهار، احمدشاه که از سرداران سپاه نادر بود، دسته افغانان تحت فرمان خویش را در اردوی نادری را برگرفت و با عزیمت به سوی نادرآباد قندهار به اندیشه افتاد تا بردیگر سرداران افغان که اندیشه حکومت بر افغانان را داشتند سبقت جوید. احمدشاه توانست بر سرداران دیگر قبایل غلبه کند و خود را پادشاه افغانستان نامید (حسینی جامی، 1384، ص 15).
وی اکثر عمر خود را در لشکرکشی به سوی شرق و غرب افغانستان گذراند و دامنه حکومت وی گاهی تا رود جیهون در شمال و از جنوب تا دریای عمان و در غرب تا خراسان ایران و در شرق تا سر هند و سلسله جبال تبت در هندوستان ممتد بود (رحمتی،1364، ص31).
بعدها و در زمان سلطنت امیر شیرعلی خان از اعقاب احمدشاه مذاکرات جهت حدود مرزهای سیاسی افغانستان بین انگلیس و روسیه در سال 1868 آغاز گردید.در نتیجه این مذاکرات مرزهای شمالی افغانستان طبق موافقت نامهای بین گرانویل و گورچکوف در سال 1873 تعیین و تثبیت گردید (رحمتی، 1365، ص41).
آخرین خط مرزی افغانستان خط مرزی شمال شرق چین است که در سال 1967 بین دو کشور چین و افغانستان تعیین و علامت گذاری گردید. به این ترتیب 652225 کیلومتر مربع مساحت افغانستان که شامل 32 ولایت میشود توسط هفت خط مرزی تمدید شده است.
بیشتر ولایتهای افغانستان با یک یا چند کشور خارجی مرز مشترک دارد. مثلاً خط مرزی امیر شیرعلی با سه کشور تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان مشترک است. طولانیترین خط مرزی افغانستان خط دیورند و کوتاهترین خط مرزی افغانستان در شمال شرق و با کشور چین میباشد.
از خطوط مرزی افغانستان مرز شمال شرق اهمیت ژئواستراتژیکی دارد، زیرا در دهلیز استرتژیک واخان در نقطه حساسی قرار داشته حوزه هونزای پاکستان را به حوزه تارم سینکیانگ چین و ارتفاعات پامیر تاجیکستان متصل ساخته از کنار آن شاهراه عمده استراتژیک کاشغر- گلگت میکند که با داشتن 2130 کیلومتر طول پاکستان را با کشور پهناور چین ارتباط میبخشد (پاریزی، 1363، ص 201).
طول مجموعی مرزهای افغانستان به طور تقریبی 4980 کیلومتر است. علامت گذاری مرزهای افغانستان در مناطق همواره با نصب پیلرها مشخص گردیده است. البته در مناطق کوهستانی خط آبریز و در جائیکه رودخانه مرز را تشکیل داده، خط تالوگ جریان آب بعنوان مرز مشترک قبول شده است.
از خطوط مرزی کشور- خط امیر شیرعلی کاملاً مرز دریایی، خط دیورند خط مرزی پامیر و خط مرزی شمال شرقی چین کوهستانی و خط مک مهان صحرایی میباشد. همچنین رودهای هیلمند، هریرود، کشک و مرغاب نیز به اندازههای مختلف قسمتی از مرز سیاسی افغانسان را با کشورهای ایران و ترکمنستان تشکیل میدهد.
پایان بازی بزرگ و تثبیت مرزهای سیاسی افغانستان
افغانستان از سال 1801 به بعد صحنهی رقابتهای سیاسی- نظامی ابرقدرتهای اروپایی بخصوص انگلیس و روسیه تزاری قرار گرفت. که پیامدهای آنها برای این کشور خیلی ناگوار تمام شد.
افغانستان از استقامتهای شمال، غرب و شرق آماج حملات و تجاوزات نظامی قرار گرفت که در نتیجه استقلال و حاکمیت آن تهدید و مناطق زیادی از اراضی آن از پیکر اصلی جدا و به اجانب تعلق گرفت. در این بحبوبه افغانستان متحمل سه جنگ عمده با انگلیسها شده و در فرجام به یک کشور محاط به خشکه تبدیل گردید.
از پیامدهای دیگر این رقابت سیاسی – نظامی انگلیس و روس در منطقه تحدید بیشترین مرزهای سیاسی افغانستان در شمال، شرق، جنوب و شمال غرب میباشد که صورت قاطع و بلامنازعه توسط این دو قدرت جهانی انجام گرفت و بر دولتها وقت تحمل گردید. و این امر نشان دهندهی آن است که افغانستان از موقعیت بسیار حساس ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی برخوردار است. برخلاف آنچه بعضیها اهمیت ناچیزی برای آن قائل شدهاند (میستامس، 1379، ص 55).
انگیزه اصلی تحدید مرزهای افغانستان برای انگلیسها جلوگیری از گسترش نفوذ نظامی روسها به استقامت جنوب و تشکیل جنوب و تشکیل یک منطقهی بی طرف Buffer Zone بود. روسها که قرن شانزدهم به توسعه جوئی آغاز کرده بودند، در سال 1865 تا شکند و در سال 1868 سمرقند را تصرف کرده امیر بخارا تحت حمایه خود قرار داده و واحد جدیدی را به نام ترکستان ایجاد نمودند و جنرال کافمان گورنرجرال آنجا زمام امور را در دست گرفت همچنان روسها در سال 1869 از آب خزر عبور نموده بندر کرادسناوودسک را ایجاد و علیرغم مخالفت ایران تا رود اترک به سوی جنوب یورش آورند و خاننشینهای خیوه را نیز به محاصره خود کشیدند. برای جلوگیری از پیشرفت روسها، انگلیس داخل اقدام شده در سال 1869 نظریه تشکیل یک منطقهی بیطرف را به روسیه انگلیسها برای تعیین مرزها شمال افغانستان برای جلوگیری از برخورد منافع استراتژیک هر دو دولت وارد گفتگو با روسها شدند. مذاکرات تا سال 1873 در مراکز لندن، دهلی و سنت پطرزبورگ جریان داشت بدون آنکه طرفین اصلی یعنی افغانستان و بخارا در جریان باشد (فرهنگ، 1371، ص 330).
روسیه و انگلیس بعد از یک سلسله مذاکرات بالاخره فیصله نمودند که مناطق روشان و شغنان در شمال رود آمو که مربوط به افغانستان بود به امیر بخارا سپرده شود و میر بخارا از ادعای خود بر واخان و بدخشان صرف نظر کند.
به این ترتیب خط امیرشیرعلی از زرکول تا خواجه سالار در خمآب تعیین شد و هم چنان فیصله کردند که ادامهی این مرز از خواجه سالاره طرف غرب جانب مرز ایران طوری تمدید شود که مرو و مناطق ترکمن نشین را در شمال و اندخوی و میمنه را در جنوب از هم جدا کند.
این موافقت نامه به تاریخ سی و یکم جنوری 1873 بین گورچاکوف و گرانویل امضاء شد. در نتیجهی آن انگلیسها دو هدف مورد نظر خود را به دست آوردند نخست اینکه تا اندازهای جلو پیشروی روسها را کند ساختند و ثانیاً اطمینان کسب نمودند که روسها افغانستان را خارج حوزهی نفوذ خود قبول میکند.
در قسمت تعیین خط ریجوی بین خمآب و دهنهی ذولافقار نیز انگلیسها نقش عمده داشته و پنجده افغانی را که قرنها جزء خاک افغانستان بود قربانی یک مصلحت سیاسی خود نموده به روسها واگذار کردند. به این ترتیب که روسها بعد از اشغال مرو به سال 1884 متوجه پنجده شدند و در حالی که قرار بود مذاکرات مرزی بین نمایندگان افغانستان، ایران، روسیه، و انگلیس در سرخس آغاز گردد، روسها خلاف تمام نورمهای حقوق بین الدول به سال 1885 بر پنجده حمله نمود و آن را بعد از مقاومت سرسختانهی عساکر افغانی در اشغال خود درآوردند. در این وقت هیئت مرزی انگلیس نیز در منطقه حاضر بود اما هیچ عکس العمل از طرف آنان در برابر این تجاوز روسها نشان داده نشد که علت آن درگیری انگلیس با فرانسه بر سر حاکمیت بر مصر بود و برای این مرام انگلیسها به روسها نیازمندی داشتند به این ترتیب انگلیس به خاطر تحکیم حاکمیت خود بر مصر و رقابت با فرانسه از یک قطعه خاک افغانستان صرف نظر کرد. در حالیکه سمله 1872 ماده اول، با تمام قوت باید مانع پیشروی روسها میگردیدند زیرا در مادهی اول پیمان امباله پیشروی روسها به استقامت جنوب خط مشترک برای هر دولت افغانستان و انگلیس خواند شده بود. به هر صورت پروتوکول مربوط در درهم سپتمر 1885 بین لارد سالسبری وزیر خارجهی انگلیس و سفیر کبیر روسیه در لندن امضاء شد و سرانجام این خط مرزی به حکمیت کلنل ریجوی رئیس هیئت انگلیسی با کلنل کولبرگ رئیس هیئت روسی به تاریخ بیست و دوم ماه جولای 1887 از خمآب تا دهنهی ذوالفقار تعیین و تثبیت شد.(17)
به همین ترتیب انگلیسها در تعیین خط پامیر نیز اعمال نفوذ کردند و حکمیت آن را به نفع روسها انجام دادند. روسها در سال 1892 به فرماندهی ایوانوف به پامیر حمل نمود آنرا اشغال کردند که سرانجام به وساطت انگلیسها پامیر کلان به روسها داده شد و پامیر خرد به افغانها واگذار گردید (حق شناسی، 1363، ص 23).
انگلیسها همچنان در تعیین و تثبیت خط دیورند نیز نقش عمده داشتند و انگیزهی اصلی که آنان را تحریک نمود تا این خط مرزی تثبیت گردد خطر پیشروی روسها بود و برای جلوگیری از این خطر احتمالی، بر امیر عبدالرحمن خان فشار آوردند تا هیئت هند برتانوی را غرض مذاکره برای تعیین و تثبیت مرزها شرقی و جنوبی افغانستان به ریاست سر هنری مور تیمر دیورند به کابل بپذیرد. هدفشان تحکیم سلطه بر مناطق سرحدی و معابر استراتژیک در این منطقه بود که بالاخره به مرامشان رسید.
موافقتنامهی دیورند در هفت ماده ترتیب شد و به اساس حکم ماده چهارم آن حد بندی در مرز توسط هیئت مختلط صورت گرفت. در نتیجه این معاهده ولایات سوات، باجور، چترال، علاقههای ارندوی، وزیری، داور، چاکی و چمن از بدنهی افغانستان جدا ساخته شد. به این ترتیب خط دیورند به اساس دکتورین سیاست مرز علمی لاردلنسدون و پیشروی هند که باید قوای انگلیس در صورت حملهی روسها به زودترین فرصت خط کابل، غزنی و قندهار را توسط قوای نظامی خویش اشغال کند تعیین شد زیرا انگلیسها این خط را مرز علمی هند میپنداشتند. در بدل از دست دادن مناطق شرقی این خط به امیر عبدالرحمن خان وعدهی افزایش حمایت مالی از 000/1200 به 000/1800 کلدار داده شد و ضمناً انگلیس به تجدید پیمان دفاع از خاک افغانستان، در صورت تجاوز خارجی، که قبلاً گریفن آن را به امیر وعده داده بود پرداخت.
خط دیورند در سه مرحله توسط سه هیئت مختلف از کوتل کلیک تا سپین غر، از سپین غر تا دریای گومل و بلاخره از دریای گومل تا کوه ملک سیاه تعیین و تثبیت شد که قسمت اعظم این خط از مناطق کوهستانی و متباقی از مناطق صحرایی عبور میکند. این خط از لحاظ مسائل ژئواستراتژیک دارای اهمیت زیادی بوده شش معبر عمدهی استراتژیک یک کشور یعنی بروغیل، چترال، خیبر، کرم، گومل و بولان در طول این خط موقعیت دارد.
امیر عبدالحسینخان در حالی معاهدهی دیورند را به تاریخ 12 نوامبر 1893 امضاء کرد که معلومات دقیق به ارتباط موقعیت جغرافیایی تمام مناطق شرق دیورند نداشت (حبیبی، 1349، ص 111) و مزید بر آن، نقشهی جغرافیای این مناطق را که ضمیهی معاهده شده بود، تدقیق و مطالعه نمیتوانست که در نتیجه نقاط مهم مانند: چمن، نوشکی و غیره به دست انگلیسها افتاد.
در تعیین و تثبیت خط مرزی جنوب غرب افغانستان بین ایران و افغانستان نیز انگلیسها نقش عمده داشتند. چنانچه بعد از حکمیت گولد سمیت در مورد قضیهی سیستان، دریای هلمند به سال 1896 تغییر مسیر داد و برای تعیین و تثبیت مرز، کلنل مک مهان به سال 1902 مأموریت پیدا کرد تا مرز را از کوه ملک سیاه تا کوه سیاه مشخص و قرار خود صادر کند. موصوف بعد از سه سال قرار خود را با در نظر داشت فیصلهی سلف خود گولد سمیت در مورد مرز جدید صادر کرد.
با در نظر داشت مطالب فوق میتوانیم بگوییم که مرزهای افغانستان از نوع یا مرزهای تحمیل است[2] (بابایی، 1375، ص 239) که اکثراً بدون توجه به رضایت مردم افغانستان و حکومتهای وقت تحمیل شده است.
پیامدهای تثبیت مرزهای سیاسی افغانستان در رقابت انگلیس و روسیه بر اوضاع سیاسی واقتصادی افغانستان:
هر نوع تغییری در جغرافیا طبیعی یک کشور تأثیرات گوناگونی به مقیاسهای کم و یا زیاد بر شئون مختلف در جغرافیا حیات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور میگذارد. غالب منازعات سیاسی – نظامی سرمنشأ جغرافیایی دارد اگر در جریان تعیین محدودهها از جانب دولت مردان توجه جدی به واقعیات جغرافیایی موجود صورت نگیرد آن محدودهها به نقاط حساس و نام آرام سیاسی ـ نظامی تبدیل میشود (کالینز، 1379، ص 78). از همین سبب است که دانشمندان و سیاستمداران همواره از نقش جغرافیا در سیاست و اجتماع یاد آور شده و پدیدههای جغرافیایی را در تعیین خطوط روابط خارجی از عوامل اصلی میدانند. به همین دلیل است که ناپلئون کبیر سیاست دولتها را در جغرافیای آن میداند و هرودوت در تاریخ و ارسطو در کتاب «سیاست» و بالاخره مونتسکیو در روح القوانین خود در کتاب هفدهم از این عامل موثر و تعیین کننده به تفصیل بحث کردهاند (منصوری، 1377، ص 59).
با در نظر داشتن این حقایق، تحدید مرزها افغانستان که نتیجهی مداخلات و رقابتهای دو قدرت انگلیس و روسیهی تزاری در منطقه است، پیامدهای بسیار ناگوار فرهنگی سیاسی و اقتصادی را در قبال داشت. از جمله معاهدهی دیورند که در واقعیت، اقوام پشتون افغانستان را که قرنها در یک محدودهی جغرافیای سیاسی افغانستان میزیستند از هم جدا کرده مشکلات عدیدهای را برای آنان خلق کرد. این معاهده خشم دولتمردان و مردم افغانستان را برافروخت و روابط سیاسی افغانستان را با پاکستان تیره و متشنج ساخت.
شاه امان الله خان در سالهای 1919 و 1927 دوبار خواهان تعدیل این خط از طریق دیپلوماتیک با انگلیس گردید که انگلیسها از مذاکره در خصوص آن طفره رفتند. محمد ظاهر شاه در سال 1947 در پارلمان بار اول از حقوق خودارادیت مردمان آن طرف دیورند یادآور شد، به همین ترتیب شاه محمود خان صدراعظم وقت در 1949 در جلال آباد در حضور عدهی کثیری از مردم خواهان اعطای حق آزادی برای پشتونهای قبائل گردید. روسها از موقع استفاده کرده برای تخریب روابط میان افغانستان و پاکستان این مسئله را به حیث یک شاخص سیاسی در اذهان مردم جلوه دادند و توسط عمال خود تحریک نمودند. این جا است که مسئله پشتونستان از این تاریخ به بعد یکی از ارکان سیاست خارجی دولتهای افغانستان را تشکیل داد. و بالمقابل پاکستان هم استراتژی خود را در برابر افغانستان در محورهای تبلیغات علیه حکومات افغانستان و مداخله در امور تحارت ترانزیت اموال از طریق کراچی به افغانستان عیار نمود. سردار محمد داؤد از همه بیشتر مسئلهی پشتونستان را در ایام صدارتش جدی گرفت و پارلمان دورهی هفتم افغانستان روزی را به نام «روز پشتونستان» به تصویت رسانید که همه ساله از آن تجلیل بعمل میآآمد تا اینکه محمد داؤد در دورهی ریاست جمهوری خود به سال 1976 پس از شرکت در کنفرانس کشورهای غیر متعهد در کولمبو وارد پاکستان شد و پیرامون قضیهی پشتونستان با ذوالفقار علی بوتو مذاکره کرد و در بیانیهاش برای مردم پاکستان سخن از دوستی جاودان و برپایهی حسن نیت زد به این ترتیب تنش میان دو کشور در رابطه به مسئله پشتونستان فروکش کرد وهر دو جانب از تبلیغات علیه یکدیگر کردند.
به همین ترتیب قضیهی سیستان و سپس تغییر مسیر دریای هلمند و بالاخره تعیین خط مرز توسط مک مهان نیز فضای روابط سیاسی را میان دو کشور افغانستان و ایران برای مدت تقریباً 80 سال در رابطه به مسئله آب هیرمند مکدر ساخته بود که بالاخره بعد از چندین باز مذاکره موافقت نامهای در زمینه به تاریخ 13 مارس 1973 بین امیرعباس هویدا و محمد موسی شفیق صداعظمهای ایران و افغانستان در کابل امضاء شد و مخاصمات دو کشور در این مورد، پایان یافت (حق شناسی، 1363، ص 102).
تحدید مرزها افغانستان از دیدگاه اقتصادی نیز پیامدهای ناگواری برای این کشور داشت زیرا در نتیجهی تجاوزات پیهم انگلیسها، روسها تزاری و حکومات قاجار شهرها و ولایات افغانستان یکی بعد از دیگری اشغال و از پیکر افغانستان مجزا ساخته شد و در نتیجه افغانستان که قبلاً برای قرنها متصل به آبهای آزاد بود، محاط به خشکه گردید. در حالیکه قبل از آن، افغانستان بنادر آبی در اختیار داشت و تجارت از طریق دریای سند و آمو به کشورهای خارجی از رونق خاصی برخوردار بود. به حواله مناطق معتبر، در عصر تیمورشاه درانی کشتیهای تجارتی افغانستان به تعداد زیادی در حمل و نقل کالاهای تحارتی روی دریای سند درآمد و شد بودند (فوفلزایی، 1350، ص 110).
به این ترتیب محاط به خشکی شدن افغانستان، ضربهی شدیدی بر تجارت این کشور وارد کرد. نقاط آباد و حاصلخیز کشور از طرف اجانب منتزع گردید و افغانستان متکی به تجارت ترانزیت بیشتر از طریق بندر کراچی شد که گاهگاهی به اثر تیره شدن روابط بین دو کشور کالاهای افغانی و خاصتاً میوهی تازه در مرز، صدور آن متوقف میشد و لطمهی شدیدی بر تجار افغانی عاید میگردید. در نتیجهی این قید و قیود پاکستان بر کار تجارت ترانزیت کالاهای افغانی بود که توجه افغانستان به بنادر شمال و غرب کشور بعد از سال 1950 معطوف شد و به این ترتیب میزان تجارت ترانزیت از طریق بنادر پاکستان تا حدی کاهش یافت.
3ـ خطوط هفتگانهی مرزی افغانستان:
الف- خط امیر شیرعلی:
از جهیل زرگول تا خمآب به طول 1140 کیلومتر به سال 1873 در زمان امیر شیرعلی خان، تعیین و تثبیت شد.
ب- خط ریجوی:
در زمان امیر عبدالرحمن خان، از خمآب تا دهنهی ذوالفقار، به طول 600 کیلومتر، در سال 1887 تعیین و تثبیت گردید.
ج- خط دیورند:
در زمان امیر عبدالرحمن خان ار کوتل کلیک در واخان الی کوه ملک سیاه، به طول2220 کیلومتر در سال 1893 تعیین و تثبیت گردید.
د- خط پامیر:
در زمان عبدالرحمن خان از کوتل قوقراستقول تا انتهای جهیل زرکول به طول 125 کیلومتر در سال 1895 تعیین و تثبیت گردید.
ه- خط مک مهان:
در زمان سلطنت محمدظاهر شاه در سال 1335 به طول 540 کیلومتر از دهنه ذوالفقار تا کوه سیاه به حکمیت جنرال فخرالدین التائی از کشور ترکیه تعیین و تثبیت گردید.
و- خط فخری التای:.
در سال 1905 از کوه ملک سیاه تا کوه سیاه به طول 280 کیلومتر در زمان سلطنت امیر حبیب الله خان تعیین و تثبیت شد.
ز- خط مرزی شمال شرق چین:
در زمان سلطنت محمد ظاهرشاه در سال 1964 به طول 65 کیلومتر از کوتل قوقراستقول تا کوتل کلیک تعیین و تثبیت شد.
نتیجهگیری:
مرزها امروزی افغانستان بیشتر در نتیجه بازیهای ژئوپولیتیکی بین دو کشور استعماری انگلیس و روسیه تزاری تعیین و تثبیت گردیده است.
پیشروی روسهای تزاری به امید رسیدن به آبهای گرم، از جانب شمال و طرح سیاست پیشروی انگلیس[3] از طرف شرق به استقامت افغانستان، منافع استراتژیک هر دو قدرت را در آستانه تصادم قرار داد، بنابر آن انگلیس برای حفظ منابع خویش و سد کردن نفوذ روسیه (که به سرعت به استقامت افغانستان گسترش مییافت) مرزها افغانستان را در شمال، شرق، جنوب غرب و شمال غرب با روسیه، ایران و هند برتانوی، تعیین و تثبیت نمود. و حتی در بعضی موارد بنابر رقابتهای سیاسی و نظامی که با سایر قدرت های استعماری وقت چون فرانسه، رقابتهای سیاسی و نظامی که با سایر قدرتهای استعماری وقت چون فرانسه، امپراطوری عثمانی و روسیه تزاری در حوزه مدیترانه داشت، پای افغانستان را در منازعات استراتژیک میکشانید، یا در معاملات مرزی چون مسئله پنجده از یک قطقه خاک افغانستان صرفنظر میکرد تا منافع استراتژیکی آن در نقاط دیگر حفظ میشد.
مرزهای سیاسی حالیهی افغانستان تا آغاز قرن بیستم هم در معرض تهدید رقابتهای استراتژیک روسیه تزاری انگلیس قرار داشت تا اینکه بعد از شکست روسیه از ژاپن در سال 1905، روسیه به تاریخ 31 اگوست 1907 معاهده دوستی با انگلیس را امضاء کرد و تعهد سپرد که به افغانستان حمله نکرده و این کشور را خرج حوزه نفوذ خود قبول کند و در فرجام بعد از عقب نشینی انگلیسها از جبهه رقابتهای سیاسی و نظامی در منطقه که در اثر قرارداد مارس 1921 به عمل آمد و در آن هر دو دولت، افغانستان را به حیث یک منطقه و کشور بیطرف شناختند. مرزهای افغانستان، از تهدید، نجات یافت.
منابع و مآخذ:
1. حسینی جامی، محمود؛ تاریخ احمد شاهی؛ تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1384.
2. رحمتی، محب الله؛ جغرافیای بشری افغانستان؛ پوهنتون کابل: پوهنحی زمین شناسی، 1364.
3. رحمتی، محب الله؛ جغرافیای بشری افغانستان؛ پوهنتون کابل: پوهنحی زمین شناسی، 1365.
4. باستانی پاریزی؛ اژدهای هفت سر؛ تهران : انتشارات دنیای کتاب، 1363.
5. گروسه، رنه؛ امپراطوری صحرانوردان؛ تهران، انتشارت جمهوری، 1374.
6. سیتامس؛ «ستیز در افغانستان»؛ اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 11-12، مرداد و شهریور 1379.
7. صدیق فرهنگ، میرمحمد؛ افغانستان در پنج قرن اخیر؛ مشهد: انتشارات درخشش، 1371.
8. غبار، میرمحمدغلام؛ افغانستان در مسیر تاریخ؛ تهران: انتشارات جمهوری؛ 1374.
9. حق شناس، نصیر احمد؛ دسایس و جنایات روسها در افغانستان. تهران: مرکز فرهنگی جمعیت اسلامی افغانستان، 1363.
10.حبیبی، عبدالحی؛ تاریخ مختصر افغانستان؛ جلد دوم، کابل: مؤسسه چاپ کتب، 1349.
11.بابایی، غلامرضا؛ فرهنگ روابط بین الملل؛ تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1375.
12.کالینز، جان.ام؛ جغرافیای سیاسی- نظامی؛ ترجمه احمد رضا تقاء؛ تهران: آرین، 1379
13.منصوری، جواد؛ شناخت و تحلیل سیاسی؛ تهران: انتشارات آستان قدس رضوی، 1377.
14.حق شناس، نصیر احمد؛ دسایس و جنایات روس در افغانستان؛ تهران: مرکز فرهنگی جمعیت، 1363.
15.وکیلی فوفلزایی، عزیزالدین؛ تیمور شاه درّانی؛ جلد دوم، کابل: مؤسسه چاپ کتب، 1350.
16.پنجشیری، عزیر احمد؛ مرزها سیاسی افغانستان؛ ماهنامه انسجام 1379.
17.هاپکرک، پیتر؛ بازی بزرگ؛ ترجمه رضا کامشاد؛ تهران: انتشارات نیلوفر، 1379.
سلام
مقاله جالبی بود از این نظر که اطلاعات کلی میدهد وئ نیاز را از خواندن چند روزنامه و مقاله مرتفع میکند
امامتوجه نشدم هدف از این قلم زدن چه بود؟؟
کجای این مقاله به راهکاری اشاره شده بود در برون رفت از این بن بست مرزی کنونی؟؟؟؟؟؟؟